سمدور

لغت نامه دهخدا

سمدور. [ س ُ ] ( ع اِ ) پادشاه بدان جهت که بینایی از نظر بسوی آن کوتاهی میکند و خیره میشود و متحیر میگردد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پادشاه ، گویا بدان جهت باشد که دیده از نگریستن بدو ناتوان است و متحیر میگردد. ( از اقرب الموارد ). || تاری چشم. ( ناظم الاطباء ). ج ، سمادیر. || پرده چشم. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران