لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
گویش مازنی
دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:نماد
wikijoo: سمبل
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
سمبُل=
نماد. . ، اظهر. . ، نام استوره ای
__________
سَمبَل. .
سد. . ، مانع. . ، حرف بظاهردر رو
نماد. . ، اظهر. . ، نام استوره ای
__________
سَمبَل. .
سد. . ، مانع. . ، حرف بظاهردر رو
اصل کلمه سمبل یونانی Symvolo است به معنی"جفت و جور کردن دو چیز در کنار هم ، به هم پیوستن و روی همدگر انداختن" می باشد. این کلمه به زبان لاتین رفته و از زبان لاتین به زبان فرانسه وارد شده و پس از تغییر
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
به سمبل به زبان فارسی وارد شد . در زمان قدیم وقتی جنسی را به دیگران امانت می دادند قسمتی کوچک از آن را پیش خود نگه می داشتند . موقع برگشت وقتی آن تکه کوچک روی جای خود قرار می گرفت و مطابقت پیدا می کرد مورد پذیرش قرار می گرفت . آن تکه ی کوچک بعد ها نماد شد . در فیلم جومونگ دیدیم جومونگ قسمتی از خنجر را شکست و به زنش داد و قسمتی را هم خودش نگه داشت . بعدا به وسیله ی آن دو تکه خنجر همدیگر را شناختند . چون تکه ها روی هم جفت و جور شدند .
سر سبد هم میشه
نماد. . . الگو. . .
سَمبَلیدن چیزی.
سَرِهَمیدن چیزی.
سَمبَل یا سَنبَل - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری )
assemble هم در انگلیسی بگی نگی ( حدودی ) همان معنا را می دهد!
سَنبَل ( سَمبَل ) کاری: snow job
معنی: سَرِ هم کردن، سَر و تَهِشو هم آوردن، اَلَکی و سَرسَری درست کردن، اَنگولَکی کار کردن، کشکی و یِلخی ( ترکی ) درست کردن -
... [مشاهده متن کامل]
راست و ریست کردن، صاف سولی کردن، میزون کردن
مثال: داداش نمیخواد قشنگ درست کنی، یِجوری خودت سَمبَل کن ( سَرِ هم کن ) بِرَم!
assemble هم در انگلیسی بگی نگی ( حدودی ) همان معنا را می دهد!
سَنبَل ( سَمبَل ) کاری: snow job
معنی: سَرِ هم کردن، سَر و تَهِشو هم آوردن، اَلَکی و سَرسَری درست کردن، اَنگولَکی کار کردن، کشکی و یِلخی ( ترکی ) درست کردن -
... [مشاهده متن کامل]
راست و ریست کردن، صاف سولی کردن، میزون کردن
مثال: داداش نمیخواد قشنگ درست کنی، یِجوری خودت سَمبَل کن ( سَرِ هم کن ) بِرَم!
نماد