سمامه

لغت نامه دهخدا

( سمامة ) سمامة. [ س َ م َ ] ( ع اِ ) کالبد مردم. || شتر ماده سریع. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). || نوعی از مرغان. فراستوک کوهی. ( دهار ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). مرغی است از سار مهتر و از کبوتر کهتر. ( مهذب الاسماء ). || شکوفه خرما. || دائره ای است مستحب در گردن اسب. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). دائره ای است در وسط گردن شتر که نیکو و خوش آیند باشد. ( از صبح الاعشی ج 2 ). || رایت. || نشان خانه خراب و ویران. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کالبد مردم . یا شتر ماده سریع

پیشنهاد کاربران

بپرس