لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
اصطلاحات و ضرب المثل ها
بیهوده انتظار کشیدن؛ در حسرت چیزی بودن؛ کار بی حاصل کردن
مثال:
دستور داد تخم پرتقال را در مازندران کاشتند و در انتظار نوبر میوه اش مشغول مکیدن سماق شد.
( صادق هدایت - توپ مرواری )
پسره ی بی حیای قرتی، صدسال سماق بمکد چیزی نصیبش نخواهد شد.
( جمال زاده - دارالمجانین )
پیشنهاد کاربران
سماق مکیدن یعنی بیهوده انتظار کشیده - در حسرت چیزی بودن - کار بی حاصل
حرف غلط زدن - تفکر اشتباه - خوش خیالی عبث