سماع کردن

لغت نامه دهخدا

سماع کردن. [ س َک َ دَ ] ( مص مرکب ) پایکوبی و رقص کردن :
از سحر حلال او ظریفان
کردند سماع با حریفان.
نظامی.
بلبل سماع بر گل بستان همی کند
من بر گل شقایق رخسار میکنم.
سعدی.

فرهنگ فارسی

پایکوبی و رقص کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس