سماطین زدن

لغت نامه دهخدا

سماطین زدن. [ س ِ طَ زَ دَ ] ( مص مرکب ) صف کشیدن : رسم عجم چنان بود که چون ملک بار دادی همه سپاه سماطین زدندی وبرپشت بایستادندی تا ملک بیرون آمدی ، پس شهریار ایران برنشست و بیرون آمد و سپاه همه سماطین زده بودند یکی فرازآمد و او را طعنه بزد بسر نیزه. ( از تاریخ طبری بلعمی ). دوشنبه معتصم افشین را بار داد و همه سماطین بزدند و بفرمود تا بابک را از خانه افشین بر پیل نشانده پیش معتصم آوردند. ( ترجمه طبری بلعمی ).

فرهنگ فارسی

صف کشیدن

پیشنهاد کاربران

بپرس