سم الخیاط
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
سوراخ سوزن
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
سم الخیاط؛ سوفار سوزن. ( آنندراج ) : که از سم خیاط و مضمم قماط تنگ تر بود بگذشتند. ( ترجمه تاریخ یمینی ) .
هر کجا باشد شه ما را بساط
هست فخر او را بود سم الخیاط.
مولوی.
هر کجا باشد شه ما را بساط
هست فخر او را بود سم الخیاط.
مولوی.
وَ لا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّی یَلِجَ الْجَمَلُ فی سَمِّ الْخِیاطِ
این تعبیر شبیه تجربه برگشت روح وورود به بدن "مغمی علیه" ( اغماء - بی هوشی ) هست.
با درد شدید همراهی دارد.
به
NDE
روزنه
سُراخ
رجوع کنید.
این تعبیر شبیه تجربه برگشت روح وورود به بدن "مغمی علیه" ( اغماء - بی هوشی ) هست.
با درد شدید همراهی دارد.
به
روزنه
سُراخ
رجوع کنید.
سوراخ سوزن خیاط ( به مثابه تنگی راه حق )
راه حق تنگ است چون سم الخیاط
ما مثال رشته یکتا می رویم
( مثنوی )
سم الخیاط سوراخ باریک سوزن را گویند که در اینجا باریکی سوراخ مد نظر است .
ما مثال رشته یکتا می رویم
( مثنوی )
سم الخیاط سوراخ باریک سوزن را گویند که در اینجا باریکی سوراخ مد نظر است .