سم افکنده. [ س ُ اَ ک َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) افکنده سم. ستور که سم آن افتاده باشد. || کنایه از عاجز و درمانده از حرکت و رفتار. ( آنندراج ). کنایه از لنگ و مانده از رفتن. ( غیاث ).
فرهنگ فارسی
افکنده سم . یا کنایه از عاجز و درمانده از حرکت و رفتار .