سلیمان صباحی بیدگلی یکی از شعرای نامی سدهٔ دوازدهم هجری و اهل آران و بیدگل از شهرستان های استان اصفهان بوده، که در سبک بازگشت ادبی سهم فراوانی داشته است.
صباحی با آذر بیگدلی و هاتف اصفهانی معاشر و مصاحب بود و در غزل سرایی نیز مانند آن ها از سبک عراقی پیروی می کرد و در این زمینه آثاری از خود باقی گذاشته است.
... [مشاهده متن کامل]
شهرت صباحی بیشتر در زمینه ی مرثیه سرایی خاصه، یافتن ماده تاریخ های مناسب و ممتاز است. در دیوان او مقدار زیادی ماده تاریخ در هر موضوع و مطلبی دیده می شود؛ گاه در تاریخ فوت اشخاص و گاه در بنای مسجد یا عمارت نوبنیاد و گاهی برای جشن ها و عروسی های معاصرین خود ماده تاریخ های برجسته ای یافته است. صباحی، قصاید مفصلی نیز به همان شیوهٔ عراقی، دربارهٔ محمد بن عبدالله و خاندان وی به رشتهٔ نظم کشیده.
نام صباحی حاج سلیمان و از آثار مشهور او چهارده بند مرثیه ای است که به اقتضای محتشم کاشانی برای حسین بن علی سروده و بر همه ی ترکیب بندهای که بعد از محتشم ساخته اند مزیت دارد. [نیازمند منبع]
عمر وی بیش از هفتاد سال بوده و وفات او در حدود سال ۱۲۱۸ هجری قمری اتفاق افتاده است.
فتحعلی خان صبای کاشانی استاد بزرگ دورهٔ قاجاریه، از شاگردان و دست پروردگان صباحی بود و قصایدی در مراتب سخنرانی و فضایل او سروده است. [۱]
مقبره ی شاعر:
مقبره ی این شاعر دوران زندیه در بیدگل قرار دارد و به تازگی توسط هیأت امنای مردمی بازسازی و با گنبدی که یادآور معماری دوران زندیه است توسط مجید ستاری طراحی شده است.
غزل صباحی بیدگلی که روی سنگ مزار او نقش شده است چنین است:
مکش به خون پر و بالم که من هرآنچه پریدم
به غیر گوشهٔ بامت نشیمنی نگزیدم
هزار دانه فشاندند و رامشان نشدم مـن
هزار سنگ به بالم زدی و من نپریدم
ندیدم آنکه توانم به او گریختن از تو
که بود دام تو گسترده هر طرف که دویدم
نظارهٔ گل و گشت چمن به مرغ چمن خوش
که من به دام فتادم، چـو ز آشیانه پریدم
سزد اگر نفروشم غم تو را به دو عالم
که نقد عمر ز کف دادم و غم تو خریدم
مرا به جرم چه کردی برون ز گلشن کویت؟
بری ز نخل تو خوردم؟ گلی ز شاخ تو چیدم؟
وطن به بیدگل اما کسی ندیده صباحی
به دست، دستهٔ گل، یا به فرق، سایهٔ بیدم
پی نوشت:
↑ نصیری فر، حبیب الله. «گل های جاویدان»، صص ۴۳۹ و ۴۴۰
منبع:
دائره المعارف فارسی به سرپرستی غلامحسین مصاحب، جلد دوم
از: http://fa. wikipedia. org/wiki/%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD%DB%8C_%D8%A8%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D9%84%DB%8C
حاجی سلیمان صباحی، در شمار گویندگانی است که بعد از روزگار صفویه، لزوم پیروی از شیوه سرایندگان متقدم را شعار شاعری خویش کردند و بدین صورت کوشیدند تا با هرج و مرجی که رفته رفته در سبک هندی پدیدار آمده و شعر دلاویز فارسی را از مسیر مطلوب خود خارج کرده بود ، به مبارزه برخیزند.
صباحی خود در قطعه ای که به عنوان شاعر همزمان و همفکر خود رفیق اصفهانی سروده و در بخش مقطعات اشعار او دیده می شود، به پیروی خویش و گروه همداستان خویش از طرز گویندگان پیشین اشارت می کند و می گوید :" بود طریقه ما اقتفای استادان . . . . . " و مقصود وی از استادان ، شاعران بزرگ متقدم است.
زادگاه صباحی ، بیدگل در 12 کیلومتری شمال شرقی شهر کاشان واقع شده و نیز در همین شهر جهان را بدرود گفته و به خاک سپرده شده است.
تاریخ ولادت وی به درستی معلوم نیست . خود نیز در اشعارش اشارتی بدان نمی کند ، همچنانکه زمان درگذشت او هم نامشخص است و تنها می توان گفت که درگذشت او در اوایل سلطنت فتحعلیشاه قاجار روی داده است.
صباحی در سالهای جوانی به زیارت بیت الله الحرام نایل شده و چنانکه از آثارش پیداست ، روزگاری نیز در شهر شیراز مقیم بوده است. ظاهرا" بقیت عمر خود را به جز سفرهای کوتاه زمان، در شهر زادگاه خویش گذرانیده و به کار کشاورزی امر معیشت خود را هموار می کرده است.
از حوادث رقت انگیز زندگی وی، سانحه زمین لرزه هول آور کاشان به سال 1196 هجری قمری است که بر اثر آن شاعر ، عائله خویش را از دست می دهد و حاصل این فاجعه ، ترکیب بند تاثر آوری است که وی به مرثیت عزیزان از دست داده خود به یادگار گذاشته است.
صباحی ، با هاتف اصفهانی و آذر بیگدلی دوستانی همدل و استوار بوده اند . نسبت به آذر بیگدلی با حرمتی که شاگرد از استاد خود سخن می گوید یاد می کند، ظاهرا" مربی هنری و راهنمای وی در شاعری آذر بوده است و چنانکه آذر خود در شرح احوال صباحی در تذکره آتشکده خویش می نویسد ، تخلص صباحی را نیز همو برای وی برگزیده است.
به عقیده احمد کرمی ، در میان گروه شاعران بازگشت ادبی ، صباحی بیدگلی رتبتی ممتاز دارد. در سرودن انواع شعر طبع خود را آزموده و در هر صنف سخن به خوبی از عهده ادای آن برآمده است. صباحی در غزل شیرین و لطیف خود به سخن سعدی و حافظ توجه دارد و در قصیده ، کار قصیده سرایان بزرگ قرون پنجم و ششم سرمشق اوست و چنانکه شعر او گواهی است به تتبع آثار آنان کوششی فراوان داشته و به عظمت کار شاعرانی چون عنصری و فرخی و سنائی و مختاری و معزی و انوری و لامعی و ازرقی به دیده حرمت می نگریسته است . فتح الله خان شیبانی کاشانی قصیده سرای فحل و بزرگ دوره قاجاریه ، صباحی را در کار رجعت ادبی ، نخستین کس می شناسد و می گوید: " . . . وضع بیان بکلی تغییر یافت و فصاحت و بلاغت در ظلمت شبهای رکاکت و قباحت الفاظ مشکله و استعارات بارده مستتر گشت و در اواخر ملوک زند. . . . . صباحی بیدگلی . . . . . صبح صادق سخن را بالا کشید و به طریق شعرای باستان قصائدی چند به نظم آورد. . . . . " و مراد شیبانی ، از این رجعت ، عصر صفویه و سبک هندی نیست ، بلکه وی از انحطاط شعر فارسی را از آغاز دوره سلجوقیان می داند و صباحی را مجد شیوه شاعران باستان می شناسد که بدیهی است این سخن خالی از اغراق نیست . به هر حال تاثیر وجود ص . . .
صباحی با آذر بیگدلی و هاتف اصفهانی معاشر و مصاحب بود و در غزل سرایی نیز مانند آن ها از سبک عراقی پیروی می کرد و در این زمینه آثاری از خود باقی گذاشته است.
... [مشاهده متن کامل]
شهرت صباحی بیشتر در زمینه ی مرثیه سرایی خاصه، یافتن ماده تاریخ های مناسب و ممتاز است. در دیوان او مقدار زیادی ماده تاریخ در هر موضوع و مطلبی دیده می شود؛ گاه در تاریخ فوت اشخاص و گاه در بنای مسجد یا عمارت نوبنیاد و گاهی برای جشن ها و عروسی های معاصرین خود ماده تاریخ های برجسته ای یافته است. صباحی، قصاید مفصلی نیز به همان شیوهٔ عراقی، دربارهٔ محمد بن عبدالله و خاندان وی به رشتهٔ نظم کشیده.
نام صباحی حاج سلیمان و از آثار مشهور او چهارده بند مرثیه ای است که به اقتضای محتشم کاشانی برای حسین بن علی سروده و بر همه ی ترکیب بندهای که بعد از محتشم ساخته اند مزیت دارد. [نیازمند منبع]
عمر وی بیش از هفتاد سال بوده و وفات او در حدود سال ۱۲۱۸ هجری قمری اتفاق افتاده است.
فتحعلی خان صبای کاشانی استاد بزرگ دورهٔ قاجاریه، از شاگردان و دست پروردگان صباحی بود و قصایدی در مراتب سخنرانی و فضایل او سروده است. [۱]
مقبره ی شاعر:
مقبره ی این شاعر دوران زندیه در بیدگل قرار دارد و به تازگی توسط هیأت امنای مردمی بازسازی و با گنبدی که یادآور معماری دوران زندیه است توسط مجید ستاری طراحی شده است.
غزل صباحی بیدگلی که روی سنگ مزار او نقش شده است چنین است:
مکش به خون پر و بالم که من هرآنچه پریدم
به غیر گوشهٔ بامت نشیمنی نگزیدم
هزار دانه فشاندند و رامشان نشدم مـن
هزار سنگ به بالم زدی و من نپریدم
ندیدم آنکه توانم به او گریختن از تو
که بود دام تو گسترده هر طرف که دویدم
نظارهٔ گل و گشت چمن به مرغ چمن خوش
که من به دام فتادم، چـو ز آشیانه پریدم
سزد اگر نفروشم غم تو را به دو عالم
که نقد عمر ز کف دادم و غم تو خریدم
مرا به جرم چه کردی برون ز گلشن کویت؟
بری ز نخل تو خوردم؟ گلی ز شاخ تو چیدم؟
وطن به بیدگل اما کسی ندیده صباحی
به دست، دستهٔ گل، یا به فرق، سایهٔ بیدم
پی نوشت:
↑ نصیری فر، حبیب الله. «گل های جاویدان»، صص ۴۳۹ و ۴۴۰
منبع:
دائره المعارف فارسی به سرپرستی غلامحسین مصاحب، جلد دوم
از: http://fa. wikipedia. org/wiki/%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD%DB%8C_%D8%A8%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D9%84%DB%8C
حاجی سلیمان صباحی، در شمار گویندگانی است که بعد از روزگار صفویه، لزوم پیروی از شیوه سرایندگان متقدم را شعار شاعری خویش کردند و بدین صورت کوشیدند تا با هرج و مرجی که رفته رفته در سبک هندی پدیدار آمده و شعر دلاویز فارسی را از مسیر مطلوب خود خارج کرده بود ، به مبارزه برخیزند.
صباحی خود در قطعه ای که به عنوان شاعر همزمان و همفکر خود رفیق اصفهانی سروده و در بخش مقطعات اشعار او دیده می شود، به پیروی خویش و گروه همداستان خویش از طرز گویندگان پیشین اشارت می کند و می گوید :" بود طریقه ما اقتفای استادان . . . . . " و مقصود وی از استادان ، شاعران بزرگ متقدم است.
زادگاه صباحی ، بیدگل در 12 کیلومتری شمال شرقی شهر کاشان واقع شده و نیز در همین شهر جهان را بدرود گفته و به خاک سپرده شده است.
تاریخ ولادت وی به درستی معلوم نیست . خود نیز در اشعارش اشارتی بدان نمی کند ، همچنانکه زمان درگذشت او هم نامشخص است و تنها می توان گفت که درگذشت او در اوایل سلطنت فتحعلیشاه قاجار روی داده است.
صباحی در سالهای جوانی به زیارت بیت الله الحرام نایل شده و چنانکه از آثارش پیداست ، روزگاری نیز در شهر شیراز مقیم بوده است. ظاهرا" بقیت عمر خود را به جز سفرهای کوتاه زمان، در شهر زادگاه خویش گذرانیده و به کار کشاورزی امر معیشت خود را هموار می کرده است.
از حوادث رقت انگیز زندگی وی، سانحه زمین لرزه هول آور کاشان به سال 1196 هجری قمری است که بر اثر آن شاعر ، عائله خویش را از دست می دهد و حاصل این فاجعه ، ترکیب بند تاثر آوری است که وی به مرثیت عزیزان از دست داده خود به یادگار گذاشته است.
صباحی ، با هاتف اصفهانی و آذر بیگدلی دوستانی همدل و استوار بوده اند . نسبت به آذر بیگدلی با حرمتی که شاگرد از استاد خود سخن می گوید یاد می کند، ظاهرا" مربی هنری و راهنمای وی در شاعری آذر بوده است و چنانکه آذر خود در شرح احوال صباحی در تذکره آتشکده خویش می نویسد ، تخلص صباحی را نیز همو برای وی برگزیده است.
به عقیده احمد کرمی ، در میان گروه شاعران بازگشت ادبی ، صباحی بیدگلی رتبتی ممتاز دارد. در سرودن انواع شعر طبع خود را آزموده و در هر صنف سخن به خوبی از عهده ادای آن برآمده است. صباحی در غزل شیرین و لطیف خود به سخن سعدی و حافظ توجه دارد و در قصیده ، کار قصیده سرایان بزرگ قرون پنجم و ششم سرمشق اوست و چنانکه شعر او گواهی است به تتبع آثار آنان کوششی فراوان داشته و به عظمت کار شاعرانی چون عنصری و فرخی و سنائی و مختاری و معزی و انوری و لامعی و ازرقی به دیده حرمت می نگریسته است . فتح الله خان شیبانی کاشانی قصیده سرای فحل و بزرگ دوره قاجاریه ، صباحی را در کار رجعت ادبی ، نخستین کس می شناسد و می گوید: " . . . وضع بیان بکلی تغییر یافت و فصاحت و بلاغت در ظلمت شبهای رکاکت و قباحت الفاظ مشکله و استعارات بارده مستتر گشت و در اواخر ملوک زند. . . . . صباحی بیدگلی . . . . . صبح صادق سخن را بالا کشید و به طریق شعرای باستان قصائدی چند به نظم آورد. . . . . " و مراد شیبانی ، از این رجعت ، عصر صفویه و سبک هندی نیست ، بلکه وی از انحطاط شعر فارسی را از آغاز دوره سلجوقیان می داند و صباحی را مجد شیوه شاعران باستان می شناسد که بدیهی است این سخن خالی از اغراق نیست . به هر حال تاثیر وجود ص . . .