سلندر

/salandar/

مترادف سلندر: ویلان، سرگردان، آواره، دربه در

لغت نامه دهخدا

سلندر. [ س َ ل َ دَ ] ( ص ) در تداول عامه ، حیران. متحیر. ( یادداشت بخط مؤلف ). سرگردان. ویلان. ( فرهنگ فارسی معین ). که نداند تکلیف او چیست. سرگردان و سلندر. سخت سرگشته و آواره.

فرهنگ فارسی

( صفت ) سرگردان ویلان .

فرهنگ معین

(سَ لَ دَ ) (ص . ) (عا. ) سرگردان .

پیشنهاد کاربران

سَلَندَر فیلمی کوتاه است به کارگردانیِ واروژ کریم مسیحی بر اساسِ فیلمنامه ای به همین نام از بهرام بیضایی.
شهرام جعفری نژاد سلندر را «بی تردید تنها اقتباس دیگران از آثار بیضایی» می دانسته که «با جوهرهٔ اصلی اثر، پیوندی نزدیک و بجا دارد. »
سلندر
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/سلندر

بپرس