سلمانی

/salmAni/

مترادف سلمانی: آرایشگر، حلاق، سرتراش

برابر پارسی: آرایشگر، پیرایشگر

معنی انگلیسی:
barber, haircut, hairdresser, hairdresser or barber, tonsorial

لغت نامه دهخدا

سلمانی. [ س َ ] ( ص نسبی ،اِ ) منسوب به سلمان است. ( فرهنگ فارسی معین ). || نام نوعی از شمشیر است. ( نوروزنامه ) ( فرهنگ فارسی معین ). || کسی که موی سر مردم را اصلاح کند و ریش بتراشد. آرایشگر. ( فرهنگ فارسی معین ). سرتراش. گرای. حجام. دلاک. حلاق. آینه دار :
سرم را سرسری متراش ای استاد سلمانی
که ما هم در دیار خود سری داریم و سامانی.
؟
|| حق و دستمزدی که به سلمانی دهند. ( فرهنگ فارسی معین ).

سلمانی. [ س َ ] ( اِخ ) دهی است سه فرسخ و نیم جنوبی رامهرمز. ( فارسنامه ناصری ).

سلمانی. [ س َ ] ( اِخ ) چهار فرسخ میانه جنوب و مغرب فلاحی. ( فارسنامه ناصری ).

فرهنگ فارسی

آرایشگرمرد، کسی که مووریش مردان رابتراشد
( صفت ) ۱ - منسوب به سلمیه . ۲ - نوعی شمشیر .
چهار فرسخ میان. جنوب و مغرب فلاحی .

فرهنگ معین

(سَ ) (ص نسب . ) آرایش گر.

فرهنگ عمید

۱. کسی که موی سر و ریش مردم را می تراشد، آرایشگر مرد.
۲. [عامیانه، مجاز] مکان اصلاح موی صورت و سر، آرایشگاه.

گویش مازنی

/salmaani/ آرایشگر

دانشنامه عمومی

سلمانی (میناب). سلمانی، روستایی در دهستان بندزرک بخش بندزرک شهرستان میناب در استان هرمزگان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۲۵۶ نفر ( ۷۱ خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس سلمانی (میناب)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

سَلمانی
(یا: پیرایشگری؛ امروزه در تداول عامه: آرایشگری) از مشاغل سنتی، عمل پیراستن موی سر و صورت. سلمانی های قدیم جز در پیراستن موی سر و صورت مشتریان، در فنون دیگری چون جراحی، زخم بندی، دندان کشی، فصد (رگ زنی)، حجامت و ختنه نیز به قدر کفایت آگاهی داشتند و به یک معنی، کسی که به کار سلمانی اشتغال داشت، در عمل طبیب محلات و دهات نیز به شمار می رفت. تا اوایل دهۀ ۱۳۶۰ ش، سلمانی های سیار، عموماً در میادین پُرتردد، به کار مشغول بودند. پیشۀ سلمانی با گسترش بهداشت عمومی، رفته رفته، شکل امروزی را به خود گرفت. چنان که، آموزشگاه های پیشرفتۀ تدریس آرایشگری پدید آمد و وزارت بهداشت تصدی امور مربوط به پیشۀ آرایشگری را برعهده گرفت و کسب جواز اشتغال به آرایشگری به دریافت دیپلمی معتبر از یکی از مؤسسات طرف قرارداد وزارت بهداشت منوط شد. ورود مدل های موی جدید غربی به فرهنگِ ایرانی رونقی تازه به پیشۀ سلمانی در مقام یک هنر داده است. در وجه تسمیۀ این شغل به سلمانی، آن طور که از منابع تاریخی برمی آید، گفته اند که چون سلمان فارسی افتخار پیراستن موی حضرت رسول (ص) را داشته است از این رو شاغلان این حرفه به سلمان منتسب شده اند.

مترادف ها

barbershop (اسم)
سلمانی، سلمانی برای مرد و زن

فارسی به عربی

آلة الحلاقة , حلاق , حلاقة الشعر

پیشنهاد کاربران

سلمانی از نام " سلمان فارسی " صحابی ایرانی پیامبر اسلام برگرفته شده است . او بود که در آغاز اسلام موهای سر پیامبر را بهتر از دیگر پیرایشگران کوتاه می کرد و همگی از این کار زیبای او خوششان آمد و نام سلمانی به معنای پیرایشگر یا در اصطلاح آرایشگر مردانه جا افتاد.
سلمانی جایى بوده است که مردم زمانهاى بسیار قدیم در کنار رودخانه اى بعنوان مراسم مذهبى جمع مى شدند و موى هاى سر و صورت را مطابق مذهب خود مى تراشیدند. امروز بعضى روستاها نام سلمانی دارد که احتمالا محل این مراسم بوده است. ریشه این کلمه نبطی است . سلمان فأرسی یعنى تعمید دهنده و پاک کننده است و هر پیامبرى سلمانى داشته است تا او را از اخلاقیات بد پاک کند.
...
[مشاهده متن کامل]

سلمان فارسی در واقع جسم مادى نداشته است
براى اطلاعات بیشتر لینک زیر را بخوانید:
https://www. iran - emrooz. net/index. php/think/more/80367/?fbclid=IwAR1Q - erRnkUcnEjDb8T10cg5XONoHO_s17e6si6CETvyvOgT9nfyOgwThkc

سرتراش ؛ سلمانی. کسی که سر دیگران را تراشد.

استاد عباس حاجعلی ساوجی فرزند حاج علی فرزند ابراهیم متولد 1326 شمسی درساوه.
اینجانب با داشتن سن 70 سالگی از سن 12 سالگی درکنار پدرم بعنوان استادکار"به شغل ارایشگری . کشیدن دندان . ختنه نمودن . حجامت . دلاک حمامی. بصورت دوره گرد درسطح شهر ساوه وروستای اطراف درحالت سیار ودوره گردوسنتی مشغول بکار بودیم
...
[مشاهده متن کامل]

درحال حاضر باتوصیه وآموزش بهداشت محیط اقدام به تهیه مکان مناسب وثابت وابزار بهداشتی به شغل آرایشگری ادامه می دهم
http://savehje. blogfa. com/post/477

در گویش رایج در بین تاجیکان فارسی گوی خصوصن در تاجیکستان ، به آرایشگر سرتراش و به آرایشگاه سرتراش خانه گویند.
آیینه دار
هو
منسوب به سلمان فارسی از صحابه مقرب حضرت رسول اکرم ( ص ) فخر کاینات.
پیرایشگر.
سَلمانی واژه ای فارسی اوستایی
که در گویش مازندرانی هنوز میشه: پیرایشگر، آرایشگر - جایی برای آراستگی و زیبایی
سَلم: سَرم - آراسته، میزون، به سامان - نیکو، خوب، پاک، هَژیر
پسوند" ان" در اینجا پسوند انجام دهندگی ( فاعلی ) - چگونگی و حالت هست
...
[مشاهده متن کامل]

پسوند" ی" در اینجا پسوند وابستگی و نسبت است
سَلم، نام پسر بزرگ فریدون ( پسران دیگرش: تور، ایرج ) و از چهره های نامدار شاهنامه فردوسی توسی به شمار می رود که در فروردین یشت، دینکرد هشتم، یادگار جاماسپی، چهرداد نَسک و. . . درباره آن روشنگری کرده است!
سَلم، از بچگی عاشق این کار بود و گوسپندهای خود را نیز پیرایش می کرده است
( ( گرچه چیدن پشم بز و چهارپایان و رِشتن آن از آموزه های تهمورث هست ولی سلم هم در بچگی پیشنهاد کرد:
برای پرواربندی بهتر گوسفندان، در میانه تابستان ( گاهنبار مَیدیوشیم:16 اردیبهشت تا 15 تیر ) پشم های آنان را بزنند
بنابراین گوسفندان بهتری در آن زمان پرورش یافتند ) )
تا جوانی به این کار روی آورد و نخستین کسی بود که پایه گذار آرایش گری نوین شد و از آرایشگران زبردست پیشدادی ( فریدونیان ) به شمار می رفت و سپس از والیان روم گشت ( رومیان و اروپاییان از نژاد او هستند! ) که بعدها این نام را برای پیرایشگر ( سَلمانی ) برگزیدند!
درود و دست مریزاد بر پیرایشگران و آرایشگران سرزمینم

در افغانستان، به ارایشگر سلمان یا سلمانی گویند.

بپرس