سلفیه بدعت یا مذهب

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] سلفیه بدعت یا مذهب، به قلم حسین صابری ، ترجمه فارسی کتاب «السلفیة مرحلة زمنیة مبارکة لا مذهب إسلامی»، اثر دکتر محمد سعید رمضان البوطی، استاد دانشگاه دمشق است.
توجه به نکات زیر درباره این اثر مفید است:
وی در آنجا به معنی لغوی و اصطلاحی کلمه «السلف» و اینکه در اصطلاح بر قرون ثلاثه (سه نسل اول صدر اسلام، صحابه، تابعین و اتباع تابعین) به استناد حدیث مروی از عبداللّه بن مسعود که پیغمبر فرمود: «خیر النّاس قرنی، ثم الذین یلونهم، ثم الذین یلونهم...» اطلاق شده و آراء علما را در مراد از این قرون ثلاثه ذکر نموده، نتیجه می گیرد که سبب خیریّت اهل آن قرون، آن است که آنها؛ یعنی صحابه و تابعین و تابعین تابعین، حلقات سلسله منتهی به منبع وحی را تشکیل می دهند و اسلام را دست نخورده فراگرفتند و به نسل های بعد رسانیدند و بدعت ها پس از این تاریخ در اسلام پیدا شده است؛ این است سبب «خیریّت» آن سه نسل از مسلمانان. نهایت مطلبی که از این به دست می آید آن است که ما سلوک آنان را در فهم اسلام، میزان استنباط خود قرار دهیم و به آنان اقتدا نماییم و از آنچه برخلاف منهج آنها است، اجتناب نماییم. همواره منهج آنان را شاخص قرار دهیم و الاّ «سلف» خصوصیتی ندارند.
«خلف» هم اگر راه آنان را بروند جز در فضیلت سبقت با آنان فرق ندارند؛ پس وجهی برای علم کردن کلمه «سلف» نیست، بلکه این امر ضرر دارد؛ زیرا جامعه اسلامی را (مراد او اهل سنت است) به دو دسته سلفیه و غیر سلفیه تقسیم می کند و این خود یک بدعت است. خود سلف هم، از این کلمه برای خود شخصیت و امتیازی قائل نشدند، بلکه بین ایشان و مابعد ایشان نهایت التیام و تبادل فهم و اخذ و عطای علمی وجود داشته است.
آنگاه می گوید: راه ورود در جماعت اسلامی و روش سلف، آن است که مانند آنان در کتاب و سنت تأمّل کنیم و با همان اصول موروثی از آنان به سراغ کتاب و سنت برویم؛ نه اینکه حرف به حرف آنچه آنان در هر مسئله گفته اند بپذیریم و برخلاف سنت ایشان جلو فهم و استنباط خود را (چنان که سلفیه می گویند) بگیریم. این است نقطه اختلاف ما با سلفیه: تبعیت از روش و اسلوب سلف در فهم کتاب و سنت و نه تبعیت از فهم آنان؛ وگرنه کاروان علم و دانش اسلامی در چهارچوب فهم سلف محدود و راه پیشرفت و گسترش علوم اسلامی مسدود می گردد.
آنگاه بسیاری از موارد اختلاف فهم و استنباط خلف و سلف را ذکر می کند و نتیجه می گیرد که دانشمندان قرون بعد از سه نسل اول، خود به استنباط دست می زدند و نیازهای عصر خود را برآورده می کردند و مقیّد به عین استنباط سلف نبودند و این یک سنت مستمرّ اسلامی است. حال «سلفیه» که مقیّد به استنباط و فهم سلف هستند، می خواهند این باب رحمت را که بقاء و ابدیّت اسلام را تضمین می نماید، سد کنند؛ یا لازمه سخن آنان سدّ این باب، است هرچند آنها خواستار آن نباشند. سرانجام به این نتیجه می رسد که کلمه «سلفیه» از لحاظ علمی بر جامعه اسلامی انطباق ندارد، بلکه بین این جماعت سنگ تفرقه می اندازد و اینکه «سلفیه» تنها یک مرحله زمانی و مقطعی بابرکت از سیر علمی اسلام است و لاغیر و مذاهب اسلامی (که وی آنها را در چهار مذهب معروف منحصر می نماید و جماعت اسلامی را عبارت از پیروان آن چهار مذهب می شمارد) در اصول کلّی پیرو سلف هستند، اما خود در استنباط و فهم از کتاب و سنت استقلال دارند و دلیلی بر لزوم پیروی از سلف در جزئیات وجود ندارد.

پیشنهاد کاربران

بپرس