سلفیدن. [ س ُ دَ ] ( مص ) سرفیدن. ( آنندراج ). سرفه کردن. سعال. ( زمخشری ). سرفه کردن. سرفیدن. عطسه زدن. ( ناظم الاطباء ) : هم فرقی و هم زلفی مفتاحی و هم قلفی بی رنج چه می سلفی آواز چه لرزانی.
مولوی ( از جهانگیری ).
|| درج کردن. نصب نمودن. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - سرفه کردن . ۲ - پولی به عنوان رشوه یا تعارف پرداختن . سرفیدن . سرفه کردن . یادرج کردن نصب نمودن .
فرهنگ معین
(سُ لْ دَ ) (مص ل . ) (عا. ) ۱ - سرفه کردن . ۲ - پولی به عنوان رشوه یا تعارف پرداختن ، پولی را به اجبار دادن .
مترادف ها
cough(فعل)
سرفه کردن، سلفیدن، عطسه کردن
پیشنهاد کاربران
پول دادن به کسی، هزینه کردن، چیزی به کسی دادن، دادن حق کسی به وی به گونه ای که دهنده راضی نباشد حتی اگر آن پول یا هزینه یا هر چیز دیگر از این قبیل حق مسلم طرف گیرنده باشد و حتی اگر دهنده کاملا به این موضوع، ... [مشاهده متن کامل]
آگاه باشد، به عنوان مثال ادای دین و قرض به گونه ای که شخص ادا کننده ی دین از این کار دل چرکین باشد
سُلفیدن: پرداخت پولی به اکراه. به اجبار دادنِ چیزی به کسی. نمونه:هرکدام وقت سُلفیدنش هزار بهانه می تراشند. ( کلیدر ج۶ص۱۸۷۴ ) محمدجعفر نقوی
زورکی یا با ناخشنودی پولی رو به کسی پرداختن. . . .
هزینه کردن پولی از روی ناچاری و بی میلی یا رو در واسی