سلف سرویس

/selfservis/

معنی انگلیسی:
self-service, buffet

فرهنگ فارسی

( اسم ) رستوران یا کافه فروشگاهی که در آن خدمتکار نباشد و مشتریان خود غذاها و اشیائ را بردارند و غذا را صرف کنند ووجه آنرا بصندوق پردازند .

فرهنگ عمید

رستورانی که پیشخدمت نداشته باشد و خود مشتریان آنچه را که می خواهند بردارند و پولش را به صندوق بدهند.

پیشنهاد کاربران

خودکار. خودگار. خودرس. خودرسی. خودساز. خودسازی. خودخدمتی. خویشیت. خویشیتی. خودش. خودشی. خودبندی. خودخود. خودخودی. خوخدمت. خودخویش. خودخیشی. خویش خود. خویش خودی. خودآوند. خودآوندی. خودرسی. خودورز. خودورزی.
خودمهمان. خود مهمانی:self - service
خود پذیرایی. خودبندی.
خودپذیره
خویش خدمت
فراگزین
خود پذیر
خودخدمت
سِلف سِرویس - واژه انگلیسی ( self service )
معادل فارسی در مهمانسرا: پذیرایی خودمونی، غذا خوری خودخدمتی، سَروَر خوری ( یعنی خودت هر چی بخوای میخوری! )
سالن غذاخوری که افراد می روند و سینی غذای خود را از پیشخوان مربوطه می گیرند. افراد خودشان به دنبال غذا می روند و گارسونی در کار نیست.
ترجمه ی کلمه: خدمت به خود

بپرس