سلع
لغت نامه دهخدا
سلع. [ س َ ] ( ع اِ ) کفیدگی پای. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || رخنه. شکاف. چاک. درز. ترک. || شکاف کوه. ج ، سلوع. ( ناظم الاطباء ). || ( مص ) شکسته شدن سر. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ).
سلع. [ س ِ ] ( ع اِ ) شکاف کوه. || همزاد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || مثل و مانند. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
پیشنهاد کاربران
معنی درمورد مادر : پهشت زیر پای مادران است۰
سلع کلمه ای است عبری به معنی کوه وصخره - برگر دان آن به لاتین میشود پترا سلع یا پترا پایتخت حکومت نبطیان از عربهای عربستان شمالی بود که از ابتدای قرن ششم پیش از میلاد در آنجا تشکیل حکومت دادند ودر سال۱۰۵ میلا دی با فتح پترا توسط رومیان منقرض شدند هم اینک پترا جز وجاذبه های گردشگری اردن است