پادشاهی ژوئیه یا سلطنت ژوئیه به دوران فرمانروایی لوئی فیلیپ بر فرانسه گفته می شود. لوئی فیلیپ جانشین شارل دهم بود. شارل بزرگ ترین پسرش هنری کنت دو شامبور را به جانشینی برگزیده بود ولی سرانجام لوئی فیلیپ بر تخت نشست و هنری هرگز به تاج و تخت نرسید. سلطنت ژوئیه از زمان انقلاب ژوئیه در ۱۸۳۰ تا جمهوری دوم فرانسه در ۲۴ فوریه۱۸۴۸ پایدار ماند.
لوئی فیلیپ با یاری بورژواها که بر مجلس بیشینگی داشتند به قدرت رسید و خود نیز این را به خوبی می دانست. در دوران پادشاهی او از قدرتهای پادشاه کاسته شد، آزادی دینی به تصویب رسید، گارد ملی پدید آمد و آزادیهای شهروندی نهادینه شد، در انتخابات اصلاحاتی پدید آمد. همچنین در جایگاه اشراف بازنگری شد.
در درازای پادشاهی ژوئیه شمار کسانی که حق رای داشتند از زمان شارل دهم که ۹۴ هزار تن بودند دوبرابر شد و به ۲۰۰ هزار تن رسید. این البته تنها یک درصد از جمعیت فرانسه آن زمان بود که همگی از دارایان شمرده می شدند و از حق شهروندی بهره می بردند. این نشان از گرایشهای دولت بورژوای حاکم بود. لوئی فیلیپ نیز از این بها دادن به بورژواهای هوادار خویش پشتیبانی می نمود؛ ولی این در انحصار داشتن حق رای برای بورژواها هرگونه فعالیت پارلمانی را برای گروه های رادیکال ناشدنی می ساخت.
مجلسی که در ۱۸۳۰ تشکیل شد شاه را از هرگونه قدرت قانونگذاری و قدرت اجرایی بازداشته بود؛ ولی این هنوز برای پادشاه فرانسه جا نیفتاده بود که باید پادشاهی کند و نه فرمانروایی. او به تکاپو افتاد و کوشید تا دو پسر بزرگش را به مجلس بزرگان برساند. همچنین کوشید تا وزیرانی را بر سر کار برساند که به او و پادشاهی مشروطه توانمندی که او او آرزویش را داشت وفادار باشند. این ولی تنها به پایان کار او یاری می رساند.
سرانجام کازیمیر پیر پریه که او را قهرمان اصلاحات می دانستند به عنوان نخست وزیر بر روی کار آمد. او که یک بانکدار بود ابزار درخوری برای پیشبرد سیاستها و نیز مقابله با اتحادیه های کارگری - که در این زمان سازمان یافته بودند - بود. او گارد ملی را از اندیشه های رادیکال پالایش نمود. او خواسته های شاه را به انجام می رساند. گفتاوردی از او هست که همه بدبختی ملت فرانسه را از انقلاب می دانست. بر این پایه او دشمن جمهوریخواهان و آشوبگران رادیکال بود. او خواستار برپایی کابینه ای معتقد و سختکوش بود. او به اصلاح طلبان پروانه سخنرانی نمی داد. همچنین دربارهٔ درگیریهای درونی اتحادیه های کارگری سیاست عدم مداخله را پیش گرفت.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفلوئی فیلیپ با یاری بورژواها که بر مجلس بیشینگی داشتند به قدرت رسید و خود نیز این را به خوبی می دانست. در دوران پادشاهی او از قدرتهای پادشاه کاسته شد، آزادی دینی به تصویب رسید، گارد ملی پدید آمد و آزادیهای شهروندی نهادینه شد، در انتخابات اصلاحاتی پدید آمد. همچنین در جایگاه اشراف بازنگری شد.
در درازای پادشاهی ژوئیه شمار کسانی که حق رای داشتند از زمان شارل دهم که ۹۴ هزار تن بودند دوبرابر شد و به ۲۰۰ هزار تن رسید. این البته تنها یک درصد از جمعیت فرانسه آن زمان بود که همگی از دارایان شمرده می شدند و از حق شهروندی بهره می بردند. این نشان از گرایشهای دولت بورژوای حاکم بود. لوئی فیلیپ نیز از این بها دادن به بورژواهای هوادار خویش پشتیبانی می نمود؛ ولی این در انحصار داشتن حق رای برای بورژواها هرگونه فعالیت پارلمانی را برای گروه های رادیکال ناشدنی می ساخت.
مجلسی که در ۱۸۳۰ تشکیل شد شاه را از هرگونه قدرت قانونگذاری و قدرت اجرایی بازداشته بود؛ ولی این هنوز برای پادشاه فرانسه جا نیفتاده بود که باید پادشاهی کند و نه فرمانروایی. او به تکاپو افتاد و کوشید تا دو پسر بزرگش را به مجلس بزرگان برساند. همچنین کوشید تا وزیرانی را بر سر کار برساند که به او و پادشاهی مشروطه توانمندی که او او آرزویش را داشت وفادار باشند. این ولی تنها به پایان کار او یاری می رساند.
سرانجام کازیمیر پیر پریه که او را قهرمان اصلاحات می دانستند به عنوان نخست وزیر بر روی کار آمد. او که یک بانکدار بود ابزار درخوری برای پیشبرد سیاستها و نیز مقابله با اتحادیه های کارگری - که در این زمان سازمان یافته بودند - بود. او گارد ملی را از اندیشه های رادیکال پالایش نمود. او خواسته های شاه را به انجام می رساند. گفتاوردی از او هست که همه بدبختی ملت فرانسه را از انقلاب می دانست. بر این پایه او دشمن جمهوریخواهان و آشوبگران رادیکال بود. او خواستار برپایی کابینه ای معتقد و سختکوش بود. او به اصلاح طلبان پروانه سخنرانی نمی داد. همچنین دربارهٔ درگیریهای درونی اتحادیه های کارگری سیاست عدم مداخله را پیش گرفت.
wiki: سلطنت ژوئیه فرانسه