سلطنت ران. [ س َ طَ ن َ ] ( نف مرکب ) پادشاه. ( آنندراج ) ( بهار عجم ). سلطنت راننده.آنکه پادشاهی کند. ( فرهنگ فارسی معین ) : یکی سلطنت ران و صاحب شکوه فرو خواست رفت آفتابش بکوه.سعدی.