سلطان قاجار

لغت نامه دهخدا

سلطان قاجار. [س ُ ن ِ ] ( اِخ ) نواب شاهزاده معظم سلطانمحمد میرزا ملقب به سیف الدوله از فرزندان گرامی و پسران عزیز نامی حضرت خاقان مغفور طاب ثراه است. وی در سال 1227 دردارالخلافه تهران بدنیا آمد و والده ماجده وی از گرجی زادگان صفویه بوده است که بعدها تاج الدوله لقب یافت. سلطان قاجار اکبر از شاهزادگان معظم بود و در سال 1240 به اصفهان رفته بحکمرانی عراق منصوب گردیده. قریب ده سال در کمال اجلال و استقلال بعدل و داد و بذل و بخشش و تکمیل کمالات و تحصیل حالات صوری و معنوی اشتغال داشتند. وی با علما و اکابر عصر مانند حاجی محمد حسن نائینی و حاج سیدمحمد تقی کاشانی و حاجی زین العابدین شیرازی و ملاکرمعلی اصفهانی و امثال آنان معاشرت و مصاحبت گزید لهذا جامع کمالات صوری و معنوی گردید. وی مسافرتهایی به مصر و اسکندریه و اسلامبول و شامات و حمص و دیار بکر و موصل و بغداد کرده و بعد بتهران برگشت و انزوا اختیار کرده است او راست ملوک الکلام و تحفةالحرمین و سیف الرسایل. از غزلیات اوست :
جز یک نظر بدو نتوانم از آنکه نیست
امکان بازگشتن از آن رخ نگاه را.
و مطلعی از ابیات مثنوی سیف الرسایل :
از هرکه نه کفو تست بگریز
شکر به کبست در می آمیز
با آنکه نترسد از خداوند
بشکن پیمان مجوی پیوند.
( از مجمع الفصحاء ج 1 ص 31 تا ص 34 ).

فرهنگ فارسی

نواب شاهزاده معظم سلطانمحمد میرزا ملقب به سیف الدوله از فرزندان گرامی و پسران عزیز نامی حضرت خاقان مغفور طاب ثراه است .

پیشنهاد کاربران

بپرس