سلسله جنبان. [ س ِ س ِ ل َ / ل ِ جُم ْ ]( نف مرکب ) آنکه زنجیر را جنباند. ( فرهنگ فارسی معین ). سبب و وسیله و باعث و موجب. ( ناظم الاطباء ). محرک.باعث. سبب. وسیله. ( فرهنگ فارسی معین ) : دولت اگر سلسله جنبان شود مور تواند که سلیمان شود.
وحشی.
باد بهار سلسله جنبان صحبت است موج شراب دام پریزاد عشرت است.
صائب.
|| کفیل. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - آنکه زنجیر را جنباند . ۲ - محرک باعث سبب وسیله . ۳ - عاصی طاغی .
فرهنگ معین
( ~ . جُ ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) محرک ، باعث .
فرهنگ عمید
کسی که گروهی را به طریقی تحریک و رهبری کند، باعث، محرک، سلسله جنباننده.
پیشنهاد کاربران
در نقش صفت معنای محرک و برانگیخته کننده میدهد
سلسله جنبان: سلسله واژه ای عربی و جنبان پارسی است و همتای پارسی، این واژه ی کردی است: هاندِر.