سلجم

لغت نامه دهخدا

سلجم. [ س َ ج َ ] ( معرب ، اِ ) معرب شلغم. ( از غیاث اللغات ) ( مهذب الاسماء ). شلغم. و آن مهیج باه مدر بول مقوی باصره نفاخ و دلیر هضم و مصلح آن زیره و شیرینی است. و ثلجم و شلجم غلط است.

سلجم. [ س َ ج َ ] ( ع ص ، اِ ) ریش سخت دراز و انبوه. || چاه قدیم بسیار آب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || دراز از اسب و مردم و پیکان یا عام است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). تیر دراز ازپیکان ج ، سلاجم. ( مهذب الاسماء ). || سر دراز زنخ. ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || شتر کلانسال سخت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) به گونه های مختلف شلغم اطلاق میشود .
معرب شلغم . یا ریش سخت دراز و انبوه .

فرهنگ عمید

= شلغم

پیشنهاد کاربران

بپرس