[ویکی فقه] سَلَب به فتح سین و لام به وسایل دشمن کشته شده در جنگ گفته می شود. از احکام آن در باب خمس و جهاد سخن گفتهاند.
سَلَب وسایل دشمن کشته شده در جنگ را گویند.
حکم
در جنگ چنانچه مسلمانی جنگجویی از دشمن را بکشد، وسایل مقتول با شرایطی از آنِ قاتل خواهد بود و اگر دو نفر باهم او را بکشند، اموال مقتول میان آن دو تقسیم میشود.
قلمرو سلب
لباسها و نیز ادوات جنگی مقتول، از قبیل شمشیر، زره، کلاه خود و مانند آن که کاربرد نظامی دارند، جزو سلب به شمار میروند. همچنین بنابر تصریح برخی، اشیای زینتی، مانند دست بند، گردنبند و انگشتر و نیز انبان، قمقمه و کوله پشتی و مانند آنها که برای حمل و نگهداری زاد و توشه استفاده میشوند، سلب به حساب میآیند؛ اما اشیای جدای از مقتول، همچون برده و چارپایی که برای حمل اثاث خود آورده و نیز سلاحی که در دست او نیست، جزو سلب نمیباشد؛ بلکه غنیمت محسوب میشود. البته مرکبی که بر آن سوار است و افسارش در دست او است همراه وسایلش از قبیل زین و رکاب جزو سلب به شمار میآید.
مرکب یدک مقتول- که به جهت احتمال نیاز به آن در جنگ، همراه خود آورده- جزء سلب نیست، مگر آنکه افسار آن را در دست داشته باشد که در این صورت، برخی آن را جزء سلب شمردهاند؛ بلکه برخی، حیوان یدک را حتی در صورت نبودن افسار آن در دست مقتول، جزء سلب به حساب آوردهاند.
شرایط ملکیت
سلب با شرایط ذیل ملک قاتل میشود:
← شرط از طرف امام یا نایب وی
از سوی امام علیه السّلام یا نایب وی شرط شده باشد که سلب از آن قاتل باشد.
در غیر این صورت، سلب جزو غنایم خواهد بود. از برخی قدما نقل شده که سلب بدون شرط ملکیت نیز ملک قاتل است.
← سزاوار قتل بودن مقتول
مقتول، سزاوار قتل باشد. بنابر این، اگر مقتول زن، کودک یا کهنسال باشد قاتل، مالک سلب آنان نمیشود، مگر آنکه افراد یاد شده جنگجو باشند.
← ناتوان نبودن مقتول از مقاومت
مقتول، ناتوان از مقاومت نباشد. بنابر این، چنانچه مسلمانی، فردی اسیر یا مجروح ناتوان از جنگیدن را بکشد مستحق سلب او نخواهد بود.
← حق داشتن قاتل در غنیمت
قاتل، حقی در غنیمت داشته باشد. بنابر این، چنانچه به جهت عصیان و نافرمانی، در غنیمت- به عنوان سهم یا رضخ- حقی نداشته باشد، مستحق سلب نخواهد بود.
← نسبت داده شدن قتل به او در عرف
در عرف، قتل به او نسبت داده شود. بنابر این، کسی که نیروی دشمن را مجروح کرده، لیکن دیگری او را کشته است، مستحق سلب نیست و سلب از آنِ کسی است که او را کشته است، مگر آنکه همان جراحت، کافی در قتل وی باشد.
برخی گفتهاند: چنانچه فردی هر دو دست و پای دشمن را قطع کند، لیکن دیگری او را بکشد، سلب از آنِ فرد نخست است، اما اگر دو دست یا دو پای وی را قطع کند و دیگری او را بکشد، فردی که او را کشته مستحق سلب خواهد بود.
← انجام گرفتن قتل در حال برپا بودن جنگ
به قول برخی، قتل در حال برپا بودن جنگ، صورت گرفته باشد. بنابر این، اگر رزمنده ای در حال فرار نیروی دشمن، او را بکشد، مستحق سلب نخواهد بود. اموال مقتول در این حالت غنیمت به شمار میرود.
← صورت گرفتن قتل در موقعیت خطرناک
به گفته برخی، قتل در موقعیت خطرناک برای قاتل صورت گرفته باشد. بنابر این، اگر نیرویی از میانه سپاه اسلام تیری به سمت جبهه دشمن پرتاب کند و یکی از جنگجویان آن را بکشد، مستحق سلبِ او نخواهد بود. همچنین اگر گروهی یک نفر را بکشند.
برخی در اعتبار این شرط اشکال کردهاند.
خمس سلب
اگر امام علیه السّلام سلب را برای قاتل قرار نداده باشد،
جزو غنایم است و خمس غنایم بدان تعلّق میگیرد؛ اما اگر برای قاتل قرار داده باشد، در اینکه چنین مواردی که امام علیه السّلام برای افرادی خاص مقرر میکند، قبل از اخراج خمس از غنایم جدا میشود و سپس خمس غنایم محاسبه میگردد و در نتیجه خمس بدان تعلّق نمیگیرد، یا آنکه ابتدا خمس آن برداشته و سپس تقسیم میگردد، و در نتیجه متعلق خمس قرار میگیرد، مسئله اختلافی است.
[ویکی الکتاب] معنی
صُّلْبِ: پشت
معنی
رَبَطْنَا: محکم بستیم (ربط بر دلها کنایه از سلب اضطراب و قلق از آنها است .)
معنی
نَزَعْنَاهَا: آن را از او سلب کردیم (ازکلمه نزع به معنای کندن چیزی از جائی که در آن استقرار یافته )
معنی
ذَنبٌ: گناه(ذنب تنها به معنای نافرمانی خدای تعالی نیست بلکه هر وبال و اثر بدی که عمل آدمی داشته باشد هر چند آن عمل نافرمانی امر خدای تعالی نباشد نیز ذنب گفته میشود ، و در نتیجه مغفرت نیز تنها به معنای آمرزش و پوشاندن معصیت نیست بلکه هر ستر و پوششی الهی مغف...
معنی
ذَنبِکِ: گناه تو(ذنب تنها به معنای نافرمانی خدای تعالی نیست بلکه هر وبال و اثر بدی که عمل آدمی داشته باشد هر چند آن عمل نافرمانی امر خدای تعالی نباشد نیز ذنب گفته میشود ، و در نتیجه مغفرت نیز تنها به معنای آمرزش و پوشاندن معصیت نیست بلکه هر ستر و پوششی الهی ...
معنی
ذَنبِهِ: گناهش(ذنب تنها به معنای نافرمانی خدای تعالی نیست بلکه هر وبال و اثر بدی که عمل آدمی داشته باشد هر چند آن عمل نافرمانی امر خدای تعالی نباشد نیز ذنب گفته میشود ، و در نتیجه مغفرت نیز تنها به معنای آمرزش و پوشاندن معصیت نیست بلکه هر ستر و پوششی الهی مغ...
معنی
ذَنبِهِمْ: گناهشان(ذنب تنها به معنای نافرمانی خدای تعالی نیست بلکه هر وبال و اثر بدی که عمل آدمی داشته باشد هر چند آن عمل نافرمانی امر خدای تعالی نباشد نیز ذنب گفته میشود ، و در نتیجه مغفرت نیز تنها به معنای آمرزش و پوشاندن معصیت نیست بلکه هر ستر و پوششی الهی ...
معنی
ذُّنُوبَ: گناهان (ذنب تنها به معنای نافرمانی خدای تعالی نیست بلکه هر وبال و اثر بدی که عمل آدمی داشته باشد هر چند آن عمل نافرمانی امر خدای تعالی نباشد نیز ذنب گفته میشود ، و در نتیجه مغفرت نیز تنها به معنای آمرزش و پوشاندن معصیت نیست بلکه هر ستر و پوششی الهی ...
معنی
ذُنُوبِکُم: گناهانتان (ذنب تنها به معنای نافرمانی خدای تعالی نیست بلکه هر وبال و اثر بدی که عمل آدمی داشته باشد هر چند آن عمل نافرمانی امر خدای تعالی نباشد نیز ذنب گفته میشود ، و در نتیجه مغفرت نیز تنها به معنای آمرزش و پوشاندن معصیت نیست بلکه هر ستر و پوششی ال...
معنی
ذُنُوبَنَا: گناهانمان (ذنب تنها به معنای نافرمانی خدای تعالی نیست بلکه هر وبال و اثر بدی که عمل آدمی داشته باشد هر چند آن عمل نافرمانی امر خدای تعالی نباشد نیز ذنب گفته میشود ، و در نتیجه مغفرت نیز تنها به معنای آمرزش و پوشاندن معصیت نیست بلکه هر ستر و پوششی ال...
معنی
ذُنُوبِهِمُ: گناهانشان (ذنب تنها به معنای نافرمانی خدای تعالی نیست بلکه هر وبال و اثر بدی که عمل آدمی داشته باشد هر چند آن عمل نافرمانی امر خدای تعالی نباشد نیز ذنب گفته میشود ، و در نتیجه مغفرت نیز تنها به معنای آمرزش و پوشاندن معصیت نیست بلکه هر ستر و پوششی ال...
تکرار در قرآن: ۱(بار)
گرفتن با قهر (راغب) در اقرب آمده . اگر مگس چیزی از آنها برباید باز گرفتن از آن نتوانند. معنی آیه در «ذبب» گذشت، این کلمه یکبار در قرآن آمده است .
[ویکی فقه] سلب (ابهام زدایی). واژه سلب ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • سلب (فقه)، سَلَب به فتح سین و لام به معنای وسایل دشمن کشته شده در جنگ و دارای کاربرد فقهی در ابواب خمس و جهاد• سلب (منطق)، یکی از
اصطلاحات به کار رفته در
علم منطق و به معنای کیفیت قضیه، دالّ بر رفع نسبت ایجابی
محمول از موضوع، و رفع اتصال یا انفصال بین
مقدم و تالی
...
[ویکی فقه] سلب (فقه). سَلَب به فتح سین و لام به وسایل دشمن کشته شده در جنگ گفته می شود. از احکام آن در باب خمس و جهاد سخن گفتهاند.
سَلَب وسایل دشمن کشته شده در جنگ را گویند.
حکم
در جنگ چنانچه مسلمانی جنگجویی از دشمن را بکشد، وسایل مقتول با شرایطی از آنِ قاتل خواهد بود و اگر دو نفر باهم او را بکشند، اموال مقتول میان آن دو تقسیم میشود.
قلمرو سلب
لباسها و نیز ادوات جنگی مقتول، از قبیل شمشیر، زره، کلاه خود و مانند آن که کاربرد نظامی دارند، جزو سلب به شمار میروند. همچنین بنابر تصریح برخی، اشیای زینتی، مانند دست بند، گردنبند و انگشتر و نیز انبان، قمقمه و کوله پشتی و مانند آنها که برای حمل و نگهداری زاد و توشه استفاده میشوند، سلب به حساب میآیند؛ اما اشیای جدای از مقتول، همچون برده و چارپایی که برای حمل اثاث خود آورده و نیز سلاحی که در دست او نیست، جزو سلب نمیباشد؛ بلکه غنیمت محسوب میشود. البته مرکبی که بر آن سوار است و افسارش در دست او است همراه وسایلش از قبیل زین و رکاب جزو سلب به شمار میآید.
مرکب یدک مقتول- که به جهت احتمال نیاز به آن در جنگ، همراه خود آورده- جزء سلب نیست، مگر آنکه افسار آن را در دست داشته باشد که در این صورت، برخی آن را جزء سلب شمردهاند؛ بلکه برخی، حیوان یدک را حتی در صورت نبودن افسار آن در دست مقتول، جزء سلب به حساب آوردهاند.
شرایط ملکیت
...
[ویکی فقه] سلب (منطق). سلب، یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق بوده و به معنای کیفیت قضیه، دالّ بر رفع نسبت ایجابی محمول از موضوع، و رفع اتصال یا انفصال بین مقدم و
تالی است.
سلب و ایجاب، دو طرف
کیفیت قضیه اند. و هر قضیه ای یا
سالبه (دارای کیفیت سلب) و یا
موجبه (دارای کیفیت ایجاب) است.
سلب در قضایا
سلب در قضیه حملیه، رفع نسبت ایجابی محمول از
موضوع است؛ مثل: «بعضی انسان ها عالم نیستند» و در قضیه شرطیه متصله، اتصال و پیوستگی میان مقدّم و تالی را نفی می کند؛ مثل: «چنین نیست که اگر کسی غذای زیاد بخورد سلامتی به دست می آورد» و در شرطیه منفصله، عناد و جدایی میان مقدّم و تالی را نفی می کند؛ مثل: «چنین نیست که مثلث یا قائم الزاویه است یا متساوی الساقین». سلب، بعد از
تصور ایجاب حاصل شده است، زیرا معنای سلب در قضیه، حکم به عدم وجود محمول برای موضوع، یعنی عدم مضاف است نه عدم مطلق و تا وجود چیزی برای چیزی تصور نشود عدم آن قابل تصور نیست.
مستندات مقاله
در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است: • خوانساری، محمد، منطق صوری.• شیرازی، قطب الدین، درة التاج (منطق).• ابن رشد، محمد بن احمد، تلخیص کتاب العبارة.• ابوحامد غزالی، محمد بن محمد، معیار العلم فی فن المنطق. • تفتازانی، عبدالله بن شهاب الدین، الحاشیة علی تهذیب المنطق.• ابن سینا، حسین بن عبدالله، النجاة.
...