سلانه سلانه راه رفتن

مترادف ها

canter (فعل)
سوار شدن، سلانه سلانه راه رفتن، سواری کردن

lumber (فعل)
سلانه سلانه راه رفتن، الوار را قطع کردن، سنگین حرکت کردن، چوب بری کردن

فارسی به عربی

خبب

پیشنهاد کاربران

باحالت رقص و عشوه و دلبری کنان راه رفتن
مثال :به هدف جذب عاشق معشوق دورش سلانه سلانه راه می رفت و عاشق دندان صبر بر جگر اشتیاق نهاده بود و پرده آرامش را روی نعش معاشقه انداخته بود و صبر بر میل دشواری را به لحظه تسلیم جان شبیه کرده بود
به حالت عشوه و دلبری و رقص راه رفتن