سلانه سلانه
/sallAnesallAne/
مترادف سلانه سلانه: آرام آرام، آهسته آهسته، یواش یواش
برابر پارسی: آرام آرام، آهسته
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
* سلانه سلانه راه رفتن: [عامیانه] آهسته و آرام و بی خیال قدم برداشتن.
پیشنهاد کاربران
سلانه سلانه درستش سالّانا سالّانا هست ک تورکیه چون در لهجه افغانی اصیل یا دری ، تشدید نداریم
توضیح در مورد کلمۀ سلانه سلانه این واژه احتمالاً با ساللانا ساللانا ترکی ارتباط دارد
ol sallana sallana baryar اُل ساللانا ساللانا باریار= او آویزان آویزان می رود، او ( لب ولوچه و دودست و سر ) آویزان می رود، او سرخورده و ناراحت می رود، او آهسته و آرام راه می رود، و. . . - ساللانsallan=آویخته، آویزان، معلق شده ، معلق، ضعیف، سست، اهسته، کندرو، بی حال، غیر صریح، غیر قطعی، نامساعد، نا پیدا، نامعلوم، نامفهوم، در حال آویختگی، و. . . فعل امر ساللانماک sallanmak = آویزان شدن، معلق شدن، خم شدن، از وسط خم شدن، آویخته شدن، گلاویز شدن، ایجاد مزاحمت کردن، ضعیف شدن، غمگین و افسرده شدن، و. . . - ساللاما sallama= آویز، آونگ، گوشوار، گردنبند، زیو آلات وهر آنچه که از بدن آویزان شود، آویخت، و. . فعل امر ساللاماکsallamak= آویزان کردن، آویختن، معلق کردن، آویخته کردن، و. . . - ol sallana sallana yanima geldi اُل ساللانه ساللانا یانیما گِلدی= او یواش یواش ( آویزان و ناراحت ) پیشم آمد - اُل آدام یاکامدان ساللاندیol adam yakamdan sallandy= آن مرد از یقه ام آویزان شد، آن مرد با من گلاویز شد - آرکاسیندان ساللانسانگ چالت گیتمز arkasindan sallansaň �alt gitmez= اگر از پشتش آویزان شوی تند نمی رود - اُل بو سُوزی اِشتدی یوزی ساللاندیOl bu s�zi eşitdy ��zi sallandy = او این حرف را که شنید صورتش آویزان و ناراحت شد
... [مشاهده متن کامل]
ol sallana sallana baryar اُل ساللانا ساللانا باریار= او آویزان آویزان می رود، او ( لب ولوچه و دودست و سر ) آویزان می رود، او سرخورده و ناراحت می رود، او آهسته و آرام راه می رود، و. . . - ساللانsallan=آویخته، آویزان، معلق شده ، معلق، ضعیف، سست، اهسته، کندرو، بی حال، غیر صریح، غیر قطعی، نامساعد، نا پیدا، نامعلوم، نامفهوم، در حال آویختگی، و. . . فعل امر ساللانماک sallanmak = آویزان شدن، معلق شدن، خم شدن، از وسط خم شدن، آویخته شدن، گلاویز شدن، ایجاد مزاحمت کردن، ضعیف شدن، غمگین و افسرده شدن، و. . . - ساللاما sallama= آویز، آونگ، گوشوار، گردنبند، زیو آلات وهر آنچه که از بدن آویزان شود، آویخت، و. . فعل امر ساللاماکsallamak= آویزان کردن، آویختن، معلق کردن، آویخته کردن، و. . . - ol sallana sallana yanima geldi اُل ساللانه ساللانا یانیما گِلدی= او یواش یواش ( آویزان و ناراحت ) پیشم آمد - اُل آدام یاکامدان ساللاندیol adam yakamdan sallandy= آن مرد از یقه ام آویزان شد، آن مرد با من گلاویز شد - آرکاسیندان ساللانسانگ چالت گیتمز arkasindan sallansaň �alt gitmez= اگر از پشتش آویزان شوی تند نمی رود - اُل بو سُوزی اِشتدی یوزی ساللاندیOl bu s�zi eşitdy ��zi sallandy = او این حرف را که شنید صورتش آویزان و ناراحت شد
... [مشاهده متن کامل]
این کلمه فارسی هست که از زبان فارسی وارد زبان ترکی شده
در زبان ترکی ( سالانا سالانا ) به کسی گفته میشود با شانه هایی خم مشغول راه رفتن باشد. ریشه این کلمه ترکی میباشد
آرام آرام . . . یواش یواش . . . به آهستگی. . واژه ی اصیل ترکی که وارد فارسی کرده اند