سلاست
/salAsat/
مترادف سلاست: روانی، نرمی ، تسلیم شدن، رام شدن، مطیع شدن، منقادشدن ، یاغ شدن
متضاد سلاست: تعقید، پیچیدگی، تقید
لغت نامه دهخدا
سلاسة. [ س َ س َ ] ( ع مص ) نرم خوی شدن. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ). سهولت و انقیاد. ( اقرب الموارد ). نرم و آسان گردیدن. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) رام شدن مطیع شدن . ۲ - ( اسم ) نرمی آسانی . ۳ - روانی کلمات نبودن الفاظ مشکل و ثقیل در گفتار : سلاست کلام .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. روانی کلمات که در آن الفاظ ثقیل و مشکل نباشد.
۳. [قدیمی] نرم شدن.
۴. [قدیمی] نرم خوی شدن.
۵. [قدیمی] رام شدن.
مترادف ها
روشنی، سلاست
صافی، سلاست، همواری
سلاست
سلاست، روانی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
- سخنی که نرم، روان، هموار و مطبوع باشد. مترادف سخن سلیس.