سلار

لغت نامه دهخدا

سلار. [ س َل ْ لا ] ( اِ ) سالار. سردار. ( از فرهنگ فارسی معین ) : نقیب سلار اصفهبد نسختی نامها و ملوک نبشته بر او عرض کردی. ( تاریخ طبرستان ). برخاستی با خوابگاه شدی و دست به آب و گلاب بشستی تا نقیب سلار به حضرت مراجعت کردی. ( تاریخ طبرستان ). سلاربن عبدالعزیز الدیلمی ابویعلی. ( نقض الفضایح ص 180 ). و رجوع به سالار شود.

فرهنگ فارسی

۱ - فرماندهی سرداری . ۲ - سروری ریاست . ۳ - حکومت . ۴ - پادشاهی .

گویش مازنی

/selaar/ نوعی روش قرعه کشی در بازی – طریقه ی یارگیری در تمامی بازی هایی که در آن بازی کنان باید به دو دسته تقسیم شوند، سلار نامیده می شود و شیوه ی آن چنان است که ابتدا دو نفر به عنوان سرگروه انتخاب می شوند و بقیه ی بازی کنان به دسته های دو نفره تقسیم شده و با فاصله گرفتن از همدیگر به طور مخفیانه دو به دو برای یکدیگر عنوان سنگ و آجر را بر می گزینندبعد از انتخاب نام، هریک از گروه های دو نفره به حضور دو نفر سرگروه بر می گردند و یکی از آنان به سر گروه ها می گوید: سلام علیکم ستاره یعنی سلام بر شما بادآنگاه یکی از سرگروه ها می گوید: علیک به این برابره و نهایتا یکی از آن دو نفر که اسمسنگ و اجر را برای خود بر گزیدند می گویند که چه کسی سنگ را و چه کسی آجر را می خواهد، آنگاه سرگروه ها هریک، یکی را بر گزیده و به عنوان یار خود در بازی انتخاب می کننددیگر گروه ها نیز برای تقسیم یار جهت بازی همین عمل را تکرار می کنند و بعد از تکمیل یارگیری بازی شروع می شود & سرور سالار

واژه نامه بختیاریکا

( سَلّار ) سالار
از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( تش ) ؛ تیره آسترکی؛ ( ط ) دورکی

پیشنهاد کاربران

در زبان لری سَل به معنی تشت و آر یعنی اوردن
سلار یعنی خدمی ک مسئول اوردن تشت و لگن است.
نوکر و چاکر. جلو دشتی. لگن جابجا کن
در زبان لری بختیاری به معنی
رئیس. رهبر گروه. سردسته.

بپرس