سلاجت

لغت نامه دهخدا

سلاجت. [ س َ ج َ ] ( اِ ) از دواهای بافائده است و اصل آن شاش بز کوهی است چنانچه بز کوهی در مستی بر سنگی بول میکند و بز کوهی دیگر چون بدانجا رسد و آنرا بو کند او نیز بول کند و بمرور ایام غلیظ میشود و بشکل قیر و مومیایی میگردد و در فرهنگ بشین معجمه و کسر جیم آورده و پارسی پنداشته اند. ( آنندراج )( از رشیدی ). دارویی است دوایی و آن سنگی باشد که بوی بول و شاش از آن برمی آید و گویند این لغت هندی است. ( برهان ). قسمی از استراک و میعه. ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران