سلات

لغت نامه دهخدا

سلات. [ س َ ] ( اِخ ) نام سازنده ای بود. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ( ع اِ ) کاسه لیس. ( برهان ) ( مهذب الاسماء ) ( جهانگیری ).

گویش مازنی

/selaat/ از توابع چهاردانگه ی هزارجریب ساری & سرباز روس – سالدات

واژه نامه بختیاریکا

سَهم و سلات؛ تهدید

دانشنامه عمومی

سلات یک منطقهٔ مسکونی در اردن است. [ ۲] سلات ۷۲ کیلومتر مربع مساحت و ۲۰۰٬۴۰۰ نفر جمعیت دارد و ۹۰۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس سلات
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران


سلاتون . ( اِ ) ( گویش اصفهانی ) سرطان. سلاتونی که مرا شکنجه می کرد و کابوسی که با چنگال آهنینش درون مرا می فشرد، کمی آرام گرفت. ( بوف کور از صادق هدایت )

بپرس