سلابور

لغت نامه دهخدا

سلابور. [ ] ( اِخ ) شهر بزرگی است [ به هندوستان ] با بازارها و بازرگانان و خواسته ها، پادشائی از آن رای قندج است. و درمهای ایشان گوناگون است که داد و ستدشان بر اوست چون باراده و ناخوار و شبانی و کبهمره و کیموان و کوده و هریکی را وزنی دیگر است. و اندر او بتخانه های بسیار است و دانشمندان ایشان بر نهی اند و شکر و پانیذ و انگبین و جوز هندی و گاو و گوسپند و اشتر سخت بسیار است. ( حدود العالم ).

فرهنگ فارسی

شهر بزرگی است با بازارها و بازرگانان و خواسته ها و پادشائی از آن رای قندج است .

پیشنهاد کاربران

بپرس