سلا

لغت نامه دهخدا

سلا. [ س َ ] ( ع اِ ) پوستی که بر روی بچه هنگام زادن درکشیده شده است و به فارسی پارک گویند. ج ، اَسلاء. ( ناظم الاطباء ). سلی بالقصر. ( منتهی الارب ). آن پوست که با بچه بیرون آید در وقت زادن. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ). رجوع به سلی شود.

سلا. [ ] ( اِ ) نوعی از ماهی. ( دزی ج 1 ص 670 ).

سلا. [ س َ ] ( اِخ ) نام خنیاگری بود. ( آنندراج ) ( رشیدی ) ( برهان ).

سلا. [ س َ ] ( اِخ ) نام شهری است در اقصی مغرب بعد از آن آبادی نیست مگر یک شهر کوچک موسوم به عرینطوف از طرف شمال و جنوب وصل به دریاست و در طرف غربی آن یک نهر جاری است و در مغرب مهدیه واقع شده است. ( معجم البلدان ). شهری بمراکش بجنوب مهدیه. ( ابن بطوطه ).

فرهنگ فارسی

نام شهریست در اقصی مغرب بعد از آن آبادی نیست .

گویش مازنی

/sallaa/ چوب هایی که به صورت افی در پرچین به کار رود

دانشنامه عمومی

سَلا ( در زبان های اروپایی: Salé ) یکی از شهرهای کشور مراکش است. سلا در دهانه رود ابی رقراق و در کرانه اقیانوس اطلس واقع شده. این شهر پیشتر شاله نام داشته.
سلا در سده یازدهم میلادی بنیاد شد و در حدود ۱۶۳۹ تبدیل به لنگرگاه دزدان دریایی مور گشت.
تاریخ سلا به دوران باستانی کارتاژ ( سده هفتم پ. م. ) می رسد. رومی ها این مکان را سالا کولونیا می نامیدند و بخشی از استان موریتانیا تینگیتانه از امپراتوری روم بود. قوم ژرمن تبار وندال منطقه را در سده پنجم میلادی ویران کرد و برخی از بربرها ( آمازیغها ) ی چشم آبی و مو زرد امروزی بازمانده آن دوره هستند. عرب ها در سده هفتم به منطقه رسیدند.
عکس سلاعکس سلاعکس سلاعکس سلا
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

سَلا (Sale)
(یا: ساله) شهر بندری بر کرانه اقیانوس اطلس، در ساحل غربی کشور مراکش، با ۵۲۱هزار نفر جمعیت (۱۹۹۳). در ضلع شمالی مصب رود ابورقراق (بورِگرِگ)، مقابل رَباط، به فاصلۀ ۱۷۵کیلومتری غرب فاس واقع شده است. صنایع آن عبارت اند از پارچه بافی، قالیبافی، و ماهی گیری. به نظر می رسد این شهر از بندرگاه های فینیقی بوده است. شهر فعلی احتمالاً به دست بنو عشره احداث شده است (قرن ۵ق). موحدون بنوعشره را منقرض کردند و عبدالمؤمن جای آنان را گرفت. کاستیلی ها در ۶۵۸ق این شهر را غارت کردند و جمع کثیری از ساکنانش را کشتند و آن جا را به آتش کشیدند و عده ای، ازجمله قاضی سلا را، به بردگی بردند. اوج شکوفایی شهر و رونق کشاورزی و تجارت و صناعت آن بین قرون ۵ تا ۸ق بود و دو مدرسه، یک بیمارستان، و زاویةالنساخ داشت. سلا در قرن ۱۱ق دچار هرج ومرج شد، اما با ورود علویان آرامش خود را بازیافت. در ۱۸۴۴ و ۱۸۵۱ فرانسوی ها سلا را بمباران کردند. ورود کالاهای اروپایی صنایع دستی پررونق آن را تقریباً نابود کرد تحت الحمایه شدن مغرب این شهر را به صورت یکی از اقمار رباط، پایتخت کشور، درآورد.

سلا (علوم اجتماعی). رجوع شود به:نظام اقتصادی امریکای لاتین

پیشنهاد کاربران

در زبان لکی سِلا یعنی اجازه، البته معنی مشورت هم میده
سِلا گِرتِن، هویشتن:اجازه دادن
سِلا کِردِن:مشورت کردن، اجازه خواستن
بِیل، بیلا:اجازه بده
مِیلی:اجازه میدی
هویشتِت:اجازه دادی
و. . . .
سَلا در گیلکی یعنی تعارف ، تعارف کردن
سِلا کردن [کردی]: اجازە خواستن
مَثَل: کوڕ بزەن سلای باوگ نیەکەی!
معنی: پسر شجاع از پدر اجازە نمی گیرد.
شهری در کشور سوئد. Sala
محل عمارت رامهرمز در زمان اشکانیان
منبع نقشه بطلمیوسی
در زبان لری بختیاری به معنی
اختیار. اجازه
Sela
سلا نداروم::اختیار ندارم

بپرس