سقب

لغت نامه دهخدا

سقب. [ س َ ق َ ] ( ع مص ) نزدیکی. نزدیک شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( المصادر زوزنی ).

سقب. [ س َ ] ( ع اِ ) شترکره یا شترکره نوزاد هرچه باشد یا شترکره نر. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ).. بچه شتر نر. ج ، سقاب و سقبان. ( از مهذب الاسماء ) : بچه ناقه ای که در آن ساعت بر زمین آید پیش از آنکه بدانند که نر است یا ماده آن را سلیل و خوار گویند پس اگر نر بود سقب گویند. ( تاریخ قم ص 177 ). || دراز از هر چیزی یا عام است. ( منتهی الارب ). || ستون خیمه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

شتر کره یا شتر کره نوزاد هر چه باشد یا شتر کره نر یا ستون خیمه .

پیشنهاد کاربران

بپرس