سفیده. [ س ِ دَ / دِ ] ( اِ ) اسفیداج. آن خاکستر سرب و نیز ارزیز باشد که در طب بکار است. ( از بحر الجواهر ). || سپیده تخم. مقابل زرده تخم مرغ. || روشنایی صبح. فجر. سپیده صبح : سفیده چو پیدا شد از چرخ پیر چو سیماب شد روی دریای قیر.
فردوسی.
فرهنگ فارسی
ماده لزج و آب رنگ که میان تخم مرغ دراطراف زرده است، سپیده، سفیدروی وروشنایی، صبح ( اسم ) ماده پروتیدی لزج آب رنگ حول زرده تخم مرغ که براثر حرارت منعقد و سفید رنگ میشود .
فرهنگ معین
(س یا سَ دِ یا دَ ) (اِ. ) مادة پروتئیدی لزج آب مانند حول زردة تخم که بر اثر حرارت منع قد و سفید رنگ می شود، اسپیده .
فرهنگ عمید
١. (زیست شناسی ) مادۀ لزج و بی رنگ که میان تخم مرغ در اطراف زرده جا دارد و با پخته شدن تخم مرغ سفت و سفیدرنگ می شود. ۲. = سپیده
فرهنگستان زبان و ادب
{albumen} [زیست شناسی] 1. مواد مغذی اطراف جنین در تخم جانوران
2. مواد ذخیره شده در دانۀ گیاهان