سفید جامگان

لغت نامه دهخدا

سفیدجامگان.[ س َ / س ِ م َ / م ِ ] ( اِخ ) سپیدجامگان طرفداران حکیم بن واصل عطا را گویند : آن دهقان نامه ای کرد سوی جبرئیل و گفت یا امیر بیچاره شدم از بس غارت که بمیان ما اندر است از جور سفیدجامگان اگر امیر صواب بیند ما را سواران فرستند تا با عیالان بسمرقند آئیم. ( ترجمه تاریخ طبری ). رجوع به سپیدجامگان شود.

فرهنگ فارسی

سپید جامگان طرفداران حکیم بن و اصل عطار را گویند .

پیشنهاد کاربران

آق قویونلو واژه ی فارسی شده ی " آغ قویونلار " ترکی است که از سه بخش" آغ " بمعنی رنگ سفید، "قویون" به معنی گذارنده، قراردهنده ، پوشنده، پوشش ، جامه، "لار"پسوند نسبی است . آغ قویونلاریکی از اقوام ترکمن بودند
...
[مشاهده متن کامل]
که جامه وکلاه سفیدمی پوشیدند که معادل فارسی" آغ قویونلار" ، " سفید جامگان" است. که در برخی متون قویون را که به معنای گذارنده، قراردهنده ، پوشنده، پوشش ، جامه است با قوین که به معنای گوسفند است ، اشتباه معنی کرده اند.

بپرس