سفیح

لغت نامه دهخدا

سفیح. [ س َ ] ( ع اِ ) گلیم گنده. || تیری است از تیرهای قمار که نصیبی ندارد. || جوال. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

سفیح. [ س ُ ] ( اِ ) قسمی گندم که در بیجار زراعت میشود. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

قسمی گندم که در بیجار زراعت میشود

پیشنهاد کاربران

بپرس