سفی
لغت نامه دهخدا
( سفی ً ) سفی ً. [ س َ فَن ْ ] ( ع مص ) بیخرد گردیدن. || شکافته شدن دست. بهاین معنی [ س َف ْی ] است. || کم موی شدن پیشانی است. || ( اِ ) خاک بادبرده. || مرد سبک و بی خرد. || لاغری. || خاک. خاک گور. || خارگیاه بهمئی ؟ یا عام است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || گیاه خاردار. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
دانشنامه آزاد فارسی
سَفْی
(یا: اَسفی؛ اَصفی) شهری بندری در غرب مراکش بر ساحل اقیانوس اطلس. سفی مرکز استان و از مراکز صنعت ماهی گیری، تولید و صدور فسفات، منسوجات سرامیک، صنایع شیمیایی بر پایۀ فسفات، فرآوری مواد غذایی، کشت غلات، تولید زیتون و پرورش گاو و گوسفند و بُز، و جمعیت آن بالغ بر ۲۸۴,۷۵۰ نفر است. این شهر متعلق به کارتاژها بود و نام سفی را آنان بر این شهر نهادند. پس از سقوط دولت کارتاژ، رومی ها بر آن مسلط شدند. بعدها به دست گت ها افتاد و با رواج اسلام در مغرب از مراکز مسلمانان شد. یهودی ها نیز گروه بزرگی از جمعیت آن را تشکیل می دادند. پرتغالی ها در نیمۀ اول قرن ۱۶ آن را در اشغال خود داشتند، اما شریف های مراکش از سلسلۀ بنی سعد (۹۱۶ـ۱۰۶۹ق/۱۵۱۰ـ۱۶۶۰) آن را از تصرّف پرتغالی ها درآوردند. سفی در این دورۀ از بنادر معتبر به شمار می رفت و همچنان این موقعیت را حفظ کرده است.
(یا: اَسفی؛ اَصفی) شهری بندری در غرب مراکش بر ساحل اقیانوس اطلس. سفی مرکز استان و از مراکز صنعت ماهی گیری، تولید و صدور فسفات، منسوجات سرامیک، صنایع شیمیایی بر پایۀ فسفات، فرآوری مواد غذایی، کشت غلات، تولید زیتون و پرورش گاو و گوسفند و بُز، و جمعیت آن بالغ بر ۲۸۴,۷۵۰ نفر است. این شهر متعلق به کارتاژها بود و نام سفی را آنان بر این شهر نهادند. پس از سقوط دولت کارتاژ، رومی ها بر آن مسلط شدند. بعدها به دست گت ها افتاد و با رواج اسلام در مغرب از مراکز مسلمانان شد. یهودی ها نیز گروه بزرگی از جمعیت آن را تشکیل می دادند. پرتغالی ها در نیمۀ اول قرن ۱۶ آن را در اشغال خود داشتند، اما شریف های مراکش از سلسلۀ بنی سعد (۹۱۶ـ۱۰۶۹ق/۱۵۱۰ـ۱۶۶۰) آن را از تصرّف پرتغالی ها درآوردند. سفی در این دورۀ از بنادر معتبر به شمار می رفت و همچنان این موقعیت را حفظ کرده است.
wikijoo: سفی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید