فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی سَفَهاً: خفت نفسی است که از کمی عقل ناشی میشود
ریشه کلمه:
سفه (۱۱ بار)
حماقت. قاموس آن را جهالت گفته. راغب گوید: سبکی است در بدن و در سبکی نفس در اثر نقصان عقل به کار رفته. حاح گفته: ضد حلم و اصل آن خفّت و حرکت است . «بِغَیْرِ عِلٍْ» قرینه است که سفه به معنی جهالت است سفاهة مثل سفه است . سفینه: احمق . جمع آن سفهاء است . * . از دیم ابراهیم اعراض نمیکند مگر آن کس که خودش را جاهل و سبک عقل کند. راغب گوید: آن به معنی احمق شود است ولی فعل از نفس مصروف شده. و «نفس» مفعول است.
ریشه کلمه:
سفه (۱۱ بار)
حماقت. قاموس آن را جهالت گفته. راغب گوید: سبکی است در بدن و در سبکی نفس در اثر نقصان عقل به کار رفته. حاح گفته: ضد حلم و اصل آن خفّت و حرکت است . «بِغَیْرِ عِلٍْ» قرینه است که سفه به معنی جهالت است سفاهة مثل سفه است . سفینه: احمق . جمع آن سفهاء است . * . از دیم ابراهیم اعراض نمیکند مگر آن کس که خودش را جاهل و سبک عقل کند. راغب گوید: آن به معنی احمق شود است ولی فعل از نفس مصروف شده. و «نفس» مفعول است.
wikialkb: سَفَها
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید