سفل. [ س ِ / س ُ ] ( ع اِ ) پستی. ( از غیاث ) ( دهار ) ( آنندراج ). فرودی و پستی ، نقیض عُلو، عِلو. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) :
غژغژان آمد بسوی طفل طفل
وارهید از اوفتادن سوی سفل.
مولوی.
قرب بیچون است غفلت را بتونیست از پیش و پس سفل و علو.
مولوی.
- سفل الدار ؛ زیرخانه. ( مهذب الاسماء ). زیرسرای. ( دهار ).|| معقدة. ( بحر الجواهر ).