سفع
لغت نامه دهخدا
سفع. [ س َ ] ( ع مص ) به بال زدن مرغ یکدیگر را. || طپانچه زدن کسی را. || انکار کردن چیزی را. ( منتهی الارب ). || موی پیشانی گرفته کشیدن. ( از تاج المصادر بیهقی ). و از این معنی است قول خدای تعالی ، لنسفعاً بالناصیه. ( قرآن 15/96 ). ( منتهی الارب ) ( از دهار ). || سوزانیدن. ( از تاج المصادر زوزنی ). سوختن باد گرم روی کسی را و رنگ گردانیدن آن. ( منتهی الارب ). || سیاه گردانیدن روی. ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( المصادر زوزنی ). || زدن و عذاب کردن. || خوار نمودن. ( منتهی الارب ). || نشان و داغ نمودن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) جامه هرچه باشد. ( آنندراج ). جامه. ( منتهی الارب ). جامه از هرقبیل که باشد. ( ناظم الاطباء ).
سفع. [ س ُ ] ( ع اِ ) دانه حنظل. || دیگدان آهنی یا عام است. || سیاهی که بسرخی زند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی صَفّاً: صف - صفی وصف نشدنی ( اگر مفعولٌ فیه واقع شده باشد)
معنی نَسْفَعاً: به شدت جذب می کنیم -محکم می گیریم (کلمه سفع به معنای جذب و گرفتن شدید است)
تکرار در قرآن: ۱(بار)
«سفع» (بر وزن عفو) به گفته بعضی از مفسران، معانی مختلفی دارد: گرفتن و به شدت کشیدن، سیلی به صورت زدن، چهره را سیاه کردن (آن سه قطعه سنگی را که به هنگام گذاردن دیگ بر روی آتش پایه های دیگ را تشکیل می دهد نیز «سفع» می نامند; چرا که سیاه و دود آلوده است) و بالاخره، علامت گذاردن و خوار کردن. و از همه مناسب تر در اینجا همان معنای اول است، هر چند در آیه مورد بحث، معانی دیگر نیز احتمال دارد (توجّه داشته باشید در اصل «لنسفع» بوده که نون تأکید خفیفه بر آن افزوده شده).
گرفتن. در صحاح گوید «سفعت بناصیته» یعنی پیشانی او را گرفت . نه چنی است اگر بس نکند حتماً از موی پیشانی او میگیرم. در مجمع گوید:ناصیه موی جلوی سر است به علت متّصل شدن به سر ناصیه گفته شده که ناصی یناصی به معنی چسبیدن است. «لَنَسْفَعاً» دو تأکید دارد یکی لام، دیگری نون دارد یکی لام، دیگری نون تأکید خفیفه. در کشاف گوید: با نون تأکید ثقیله نیز خوانده شده و ابن مسعود «لَاَسْفَعاً» متکلم وحده خوانده است. طبرسی و زمخشری گوید: سفع به معنی گرفتن و محکم کشیدن کشیدن و در قرآن با الف نوشته شده تا حکم وقف بر الف داشته باشد. و لام آن عهد و عوض از مضاف الیه است. این کلمه در قرآن فقط یکبار آمده است.
معنی نَسْفَعاً: به شدت جذب می کنیم -محکم می گیریم (کلمه سفع به معنای جذب و گرفتن شدید است)
تکرار در قرآن: ۱(بار)
«سفع» (بر وزن عفو) به گفته بعضی از مفسران، معانی مختلفی دارد: گرفتن و به شدت کشیدن، سیلی به صورت زدن، چهره را سیاه کردن (آن سه قطعه سنگی را که به هنگام گذاردن دیگ بر روی آتش پایه های دیگ را تشکیل می دهد نیز «سفع» می نامند; چرا که سیاه و دود آلوده است) و بالاخره، علامت گذاردن و خوار کردن. و از همه مناسب تر در اینجا همان معنای اول است، هر چند در آیه مورد بحث، معانی دیگر نیز احتمال دارد (توجّه داشته باشید در اصل «لنسفع» بوده که نون تأکید خفیفه بر آن افزوده شده).
گرفتن. در صحاح گوید «سفعت بناصیته» یعنی پیشانی او را گرفت . نه چنی است اگر بس نکند حتماً از موی پیشانی او میگیرم. در مجمع گوید:ناصیه موی جلوی سر است به علت متّصل شدن به سر ناصیه گفته شده که ناصی یناصی به معنی چسبیدن است. «لَنَسْفَعاً» دو تأکید دارد یکی لام، دیگری نون دارد یکی لام، دیگری نون تأکید خفیفه. در کشاف گوید: با نون تأکید ثقیله نیز خوانده شده و ابن مسعود «لَاَسْفَعاً» متکلم وحده خوانده است. طبرسی و زمخشری گوید: سفع به معنی گرفتن و محکم کشیدن کشیدن و در قرآن با الف نوشته شده تا حکم وقف بر الف داشته باشد. و لام آن عهد و عوض از مضاف الیه است. این کلمه در قرآن فقط یکبار آمده است.
wikialkb: ریشه_سفع
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید