سفارش های اطرافیان امام حسین

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] پس از بیعت خواهی عمال یزید از امام حسین (علیه السّلام) در شهر مدینه، آن حضرت بر اساس دستور الهی و وظیفه ای که بر عهده اش گذاشته شده بود، تصمیم گرفت از مدینه به سوی مکه رهسپار شود. برخی از نزدیکان امام حسین (علیه السّلام) با توجه به اخبار غیبی ای که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) و یا دیگران در خصوص کشته شدن امام حسین (علیه السّلام) در عراق، شنیده بودند، از همان ابتدا مقصد اصلی سفر امام حسین (علیه السّلام) را می دانستند و به همین علت آن حضرت را از رفتن به این سفر منع می کردند.
پس از بیعت خواهی عمال یزید از امام حسین (علیه السّلام) در شهر مدینه، آن حضرت بر اساس دستور الهی و وظیفه ای که بر عهده اش گذاشته شده بود، تصمیم گرفت از مدینه به سوی مکه رهسپار شود. برخی از نزدیکان امام حسین (علیه السّلام) با توجه به اخبار غیبی ای که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) و یا دیگران در خصوص کشته شدن امام حسین (علیه السّلام) در عراق، شنیده بودند، از همان ابتدا مقصد اصلی سفر امام حسین (علیه السّلام) را می دانستند و به همین علت آن حضرت را از رفتن به این سفر منع می کردند.
ام سلمه
از اولین کسانی که امام حسین (علیه السّلام) را از رفتن به سوی عراق منع کردند، باید به ام سلمه همسر گرامی رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) اشاره کنیم.او با توجه به اخباری که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) درباره کشته شدن امام حسین (علیه السّلام) در عراق شنیده بود، از آن حضرت می خواست که مدینه را ترک نکند. ام سلمه نزد حسین (علیه السّلام) آمد و عرض کرد: پسرم با رفتنت به سوی عراق مرا اندوهگین مساز چرا که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) شنیدم که فرمود: فرزندم حسین (علیه السّلام) در سرزمین عراق در دشت کربلا کشته خواهد شد. امام حسین (علیه السّلام) اظهار داشت از شهادت خود و یاران و نزدیکانش و اسارت برخی از آنها آگاه است. ام سلمه از روی تعجب گفت: تو که می دانی کشته می شوی پس کجا می روی؟! حضرت تصمیم جدی خویش را برای رفتن به این سفر اعلام کرد و فرمود: به خدا سوگند، می دانم در چه روز و به دست چه کسی کشته می شوم و به خوبی می شناسم آن مکانی را که در آن دفن می گردم و می شناسم کسانی از دوستان و نزدیکانم را که با من به شهادت می رسند. آن گاه مشتی خاک بر گرفت و آن را درون شیشه ای نهاد و به ام سلمه داد و فرمود: این را نگهدار و آن گاه که پر از خون شد، بدان که من کشته شده ام.
عمر اطرف
یکی دیگر از کسانی که در مدینه از امام حسین (علیه السّلام) خواست از سفرش صرف نظر کند، عمر اطرف، پسر امام علی (علیه السّلام) است او که خبر شهادت امام حسین (علیه السّلام) را از امام حسن (علیه السّلام) شنیده بود، می گوید: «هنگامی که برادرم، در مدینه، از بیعت با یزید خودداری ورزید، نزدش رفتم و او را تنها دیدم، گفتم: ابومحمد؛ حسن (علیه السلام)، از امیرمومنان (علیه السّلام) برای من نقل کرد (و در همین حال اشکم جاری شد و صدای گریه ام بلند شد) و او مرا در بغل گرفت و فرمود: تو را حدیث کرد که من کشته می شوم؟. .. گفتم: چرا تسلیم نگشتی و بیعت نکردی؟ فرمود: پدرم خبر کشته شدن خودش و مرا از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) شنیده و به من هم خبر داده و این که تربت من نزدیک تربت وی است، تو می پنداری که چیزی را می دانی که من نمی دانم! ؟ من هرگز تن به ذلت نمی دهم و (مادرم) فاطمه (سلام الله علیها) از آنچه امت پدرش بر سر فرزندان وی آورده اند به او شکایت می کند و هر کس با آزردن فرزندان پیامبر، وی را بیازارد، اهل بهشت نیست.» در این روایت عمر اطرف چون به فلسفه شهادت حسین (علیه السّلام) آگاه نبود، به امام سفارش می کند که تسلیم شود و بیعت با یزید را بپذیرد.
محمد بن حنفیه
...

پیشنهاد کاربران

بپرس