سفار
لغت نامه دهخدا
سفار. [ س ِ ] ( ع اِ ) مهار یا چرم یا آهن که بر پشت بینی استر نهند چنانکه حکمت مر اسب را. اسفرة و سفر و سفائر، جمع. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). آهن که بر بینی اشتر نهند چنانکه حکمة بر دهن اسب. ج ، سُفُر. ( مهذب الاسماء ).
فرهنگ فارسی
مهار یا چرم یا آهن که بر پشت بینی استر نهند چنانکه حکمت مر اسب را اسفره و سفر و سفائر جمع .
پیشنهاد کاربران
سُفّار به معنی بسیار سفر کننده