سفا

لغت نامه دهخدا

سفا. [ س َ ] ( ع اِ ) راسن یعنی خارگیاه. ( بحر الجواهر ) ( مهذب الاسماء ). نوعی از خارگیاه. گیاه خاردار. ( منتهی الارب ). || غشاء بعد از مشیمه و متصل بدان. ( بحر الجواهر ). || خاک گور. ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

راسن یعنی خارگیاه . نوعی از خار گیاه . گیاه خار دار . یا غشائ بعد از مشیمه ومتصل بدان .

پیشنهاد کاربران

سفا تحقیق کردم از یک شخص افغانی به معنی مناره که در آن جا اذان می گویند
ببخشید
صفا میشه : پاکی و روشنی
سفا چیز دیگس سفا : گیاهی که خار دارد
سفا:پاکی

بپرس