سغراق

لغت نامه دهخدا

سغراق. [ س َ ] ( ترکی ، اِ ) سَقْراق. کوزه لوله دار را گویند خواه سفال و غیر آن. و بعضی گویند این لغت ترکی است. ( برهان ). کوزه لوله دار خواه چینی خواه سفالین و کاسه را نیز گویند و این ترکی است. ( رشیدی ) :
چون رها کردی هوا از بیم حق
دررسد سغراق از تسنیم حق.
مولوی.
|| پیاله شراب می. ( آنندراج ) : و ندیم شاه از دست ساقی مجلس افروز بزم آرای سغراق آب آتش فشان بپای می گرفت. ( از تاج المآثر ).
در گلستان عدم چون بیخودیست
مستی از سغراق لطف ایزدیست.
مولوی.
مست گشت او باز از آن سغراق رفت
آن وصیت هاش از ظاهر برفت.
( مثنوی ).
|| می.( آنندراج ) :
رونق گرفت مجلس ساقی شراب در ده
سغراق آتش افشان یاقوت ناب در ده.
( از تاج المآثر ).

فرهنگ عمید

۱. کوزۀ لوله دار سفالی یا چینی.
۲. کوزۀ شراب: ای ساقی شور و شر، هین عیش بگیر از سر / پر کن ز می احمر سغراق و شرابی را (مولوی: ۱۰۲ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس