سعید حسن جراح ( به انگلیسی: Sayid Hassan Jarrah ) نام شخصیت داستانی مجموعه تلویزیونی گمشدگان محصول کانال ای بی سی آمریکا می باشد. ایفاگر این شخصیت نوین اندروز می باشد. سعید مسلمان و اهل عراق است. وی سرباز جنگ خلیج فارس بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
او در فصل اول در یکی از دام های روسو می افتد اما از کمپ او فرار می کند. او شخصیت نترس و شجاعی دارد و بیشتر اوقات وقتی پای تیراندازی و نقشه کشیدن برای مبارزه با دشمنان باشد، به جک و جان لاک توصیه های خوبی می کند.
سعید در ابتدا به عنوان افسر ارتباطات در گارد ویژه جمهوری خواهان عراق فعالیت می کرد و مهندس ماهر رادیو و مکانیک بود. او در جنگ خلیج فارس خدمت کرد و به اسارت ارتش آمریکا درآمد. او تنها کسی بود که در واحد خود انگلیسی صحبت می کرد، بنابراین به او گفته شد که از فرمانده دستگیر شده اش بازجویی کند. او ۵ سال به اجبار بازجویی و شکنجه کرد تا اینکه به او دستور دادند از نادیا که دوست بچگی او بود حرف بکشد. آن دو عاشق هم شدند و در نهایت سعید نادیا را فراری داد.
وی از شکنجه کردن افراد پشیمان است و به خود قول می دهد که دیگر هرگز شکنجه نکند. اما در جزیره مجبور می شود تا بعضی مواقع در این باره استثنا قائل شود. سعید در جزیره به شانون علاقه مند می شود اما او اشتباهاً توسط آنالوسیا کشته می شود. او سرانجام برای اینکه بمب دود سیاه در زیردریایی باعث مرگ بقیه نشود بمب را به دست خود می گیرد و به دورترین مکان زیردریایی می رود و بمب منفجر می شود و سعید با فداکاری می میرد.
نادیا با برادر سعید ازدواج کرده است. سعید برای برادرش چند نفر را به قتل می رساند اما دستگیر می شود و گیر جیمز می افتد. اما هارلی او را فراری می دهد.
... [مشاهده متن کامل]
او در فصل اول در یکی از دام های روسو می افتد اما از کمپ او فرار می کند. او شخصیت نترس و شجاعی دارد و بیشتر اوقات وقتی پای تیراندازی و نقشه کشیدن برای مبارزه با دشمنان باشد، به جک و جان لاک توصیه های خوبی می کند.
سعید در ابتدا به عنوان افسر ارتباطات در گارد ویژه جمهوری خواهان عراق فعالیت می کرد و مهندس ماهر رادیو و مکانیک بود. او در جنگ خلیج فارس خدمت کرد و به اسارت ارتش آمریکا درآمد. او تنها کسی بود که در واحد خود انگلیسی صحبت می کرد، بنابراین به او گفته شد که از فرمانده دستگیر شده اش بازجویی کند. او ۵ سال به اجبار بازجویی و شکنجه کرد تا اینکه به او دستور دادند از نادیا که دوست بچگی او بود حرف بکشد. آن دو عاشق هم شدند و در نهایت سعید نادیا را فراری داد.
وی از شکنجه کردن افراد پشیمان است و به خود قول می دهد که دیگر هرگز شکنجه نکند. اما در جزیره مجبور می شود تا بعضی مواقع در این باره استثنا قائل شود. سعید در جزیره به شانون علاقه مند می شود اما او اشتباهاً توسط آنالوسیا کشته می شود. او سرانجام برای اینکه بمب دود سیاه در زیردریایی باعث مرگ بقیه نشود بمب را به دست خود می گیرد و به دورترین مکان زیردریایی می رود و بمب منفجر می شود و سعید با فداکاری می میرد.
نادیا با برادر سعید ازدواج کرده است. سعید برای برادرش چند نفر را به قتل می رساند اما دستگیر می شود و گیر جیمز می افتد. اما هارلی او را فراری می دهد.
