[ویکی فقه] در کتب تاریخی ما به خاندان هایی بر می خوریم که بعضا افراد آن دارای اسم های مشابه هستند که بعضی از این افراد مهم و مشهورند و بعضی دیگر نه؛ از جمله این خاندان ها قبیله سعید بن عاص است که نام پدر بزرگ سعید هم سعید بن عاص بود که به پیامبر ایمان نیاورد و بعد در حال کفر مرد.
سعید بن عاص بن سعید بن عاص (ابی احیحه) بن امیه مادرش ام کلثوم دختر عمرو بن عبدالله...عامر بن لوی است. او در همان سال هجرت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله وسلّم) متولد شد. پدرش عاص بن سعید در جنگ بدر در حالی که کافر بود به دست علی (علیه السّلام) کشته شد. سعید یتیم بود و در پناه عثمان بزرگ شد. بعضی معتقدند او در خانه عمر بزرگ شد. به هر حال عمر در زمان خلافتش ضمن جستجو از قریش سراغ او را گرفت که او را از شام به مدینه آوردند. عمر بدو گفت: برادرزاده! سخت کوشی و پارسایی ترا شنیده ام، تلاشت را بیشتر کن که خدایت خیر بیشتر دهد. روزی عمر بن خطاب به سعید گفت: تو را چه می شود که از من روگردانی گویا چنین می پنداری که پدرت را من کشته ام؛ او را علی بن ابی طالب کشته است.سعید گفت: ای امیرالمؤمنین بر فرض که تو او را کشته بودی تو بر حق بودی و او بر باطل، و این سخن، عمر را از او راضی و خشنود کرد. روزی سعید پیش عمر آمد و از او تقاضا کرد مقداری بر زمین خانه اش که در ناحیه بلاط و همراه زمین های عموهایش در عهد پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) بود، بیفزاید. عمر به خانه سعید آمد و بر زمین خانه مقداری افزود و با پای خود برای او خطی کشید.سعید گفت: ای امیرالمؤمنین بیشتر به من زمین بدهید که زنان و فرزندان من بسیارند. گفت: اکنون برای تو کافی است و این سخن را پوشیده به تو می گویم که به زودی پس از من کسی حاکم می شود که رعایت پیوند خویشاوندی تو را خواهد کرد. سعید می گوید، دوره حکومت عمر بن خطاب را صبر کردم تا آن که عثمان خلیفه شد و به حکم شورا و رضایت ایشان! خلافت را به دست گرفت. او رعایت پیوند خویشاوندی مرا کرد و بسیار احسان کرد و خواسته مرا برآورد و مرا در امانت خود شریک کرد.
فرزندان سعید بن عاص
برای سعید فرزندان زیادی برشمردند که از جمله آنان؛ عمر، محمد عبدالله، یحیی، عثمان، عتبة و ابان که عمر و ابان در دستگاه بنی امیه دارای مقام بودند.
مناصب سعید
سعید در فتح شام همراه معاویه بود. او همواره به سبب خویشاوندی در کنف حمایت عثمان بود. عثمان، در پی شکایت مردم کوفه از شراب خوردن ولید بن عقبة، که والی او در کوفه بود، وی را از حکومت کوفه عزل و سعید بن عاص را به حکومت کوفه فرستاد. سعید هنگامی که به کوفه رسید، جوانی نازپرورده بود که هیچ سابقه در دین نداشت و گفت: من به منبر نخواهم رفت تا آن را بشویند. چون ولید مست و نجس بود. دستور داده شد منبر را شستند. آن گاه او به منبر رفت و برای مردم کوفه خطبه خواند و مردم کوفه را به ستیزه گری و دشمنی متهم کرد و گفت: این منطقه سواد (عراق) بوستانی است که به چند غلام قریش تعلق دارد. مردم کوفه از او عصبانی شده و به عثمان شکایت بردند. سعید یک بار در کوفه در شب عید فطر گفت: چه کسی از شما هلال ماه شوال را دیده است؟ حاضران گفتند: ما ندیده ایم. هاشم بن عتبه بن ابی وقاص گفت: من هلال را دیده ام. سعید بن عاص گفت: با همین یک چشم کورت فقط تو آن را دیدی؟ هاشم گفت: در مورد چشم کورم مرا سرزنش می کنی و حال آن که این چشم من در راه خدا کور شده است. چشم هاشم در جنگ یرموک کور شده بود. فردای آن روز هاشم در خانه اش روزه خود را گشود و مردم در حضورش نهار خوردند و چون این خبر به اطلاع سعید رسید کسانی را فرستاد که او را تازیانه زدند و خانه اش را به آتش کشیدند.
قیام مردم کوفه
...
سعید بن عاص بن سعید بن عاص (ابی احیحه) بن امیه مادرش ام کلثوم دختر عمرو بن عبدالله...عامر بن لوی است. او در همان سال هجرت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله وسلّم) متولد شد. پدرش عاص بن سعید در جنگ بدر در حالی که کافر بود به دست علی (علیه السّلام) کشته شد. سعید یتیم بود و در پناه عثمان بزرگ شد. بعضی معتقدند او در خانه عمر بزرگ شد. به هر حال عمر در زمان خلافتش ضمن جستجو از قریش سراغ او را گرفت که او را از شام به مدینه آوردند. عمر بدو گفت: برادرزاده! سخت کوشی و پارسایی ترا شنیده ام، تلاشت را بیشتر کن که خدایت خیر بیشتر دهد. روزی عمر بن خطاب به سعید گفت: تو را چه می شود که از من روگردانی گویا چنین می پنداری که پدرت را من کشته ام؛ او را علی بن ابی طالب کشته است.سعید گفت: ای امیرالمؤمنین بر فرض که تو او را کشته بودی تو بر حق بودی و او بر باطل، و این سخن، عمر را از او راضی و خشنود کرد. روزی سعید پیش عمر آمد و از او تقاضا کرد مقداری بر زمین خانه اش که در ناحیه بلاط و همراه زمین های عموهایش در عهد پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) بود، بیفزاید. عمر به خانه سعید آمد و بر زمین خانه مقداری افزود و با پای خود برای او خطی کشید.سعید گفت: ای امیرالمؤمنین بیشتر به من زمین بدهید که زنان و فرزندان من بسیارند. گفت: اکنون برای تو کافی است و این سخن را پوشیده به تو می گویم که به زودی پس از من کسی حاکم می شود که رعایت پیوند خویشاوندی تو را خواهد کرد. سعید می گوید، دوره حکومت عمر بن خطاب را صبر کردم تا آن که عثمان خلیفه شد و به حکم شورا و رضایت ایشان! خلافت را به دست گرفت. او رعایت پیوند خویشاوندی مرا کرد و بسیار احسان کرد و خواسته مرا برآورد و مرا در امانت خود شریک کرد.
فرزندان سعید بن عاص
برای سعید فرزندان زیادی برشمردند که از جمله آنان؛ عمر، محمد عبدالله، یحیی، عثمان، عتبة و ابان که عمر و ابان در دستگاه بنی امیه دارای مقام بودند.
مناصب سعید
سعید در فتح شام همراه معاویه بود. او همواره به سبب خویشاوندی در کنف حمایت عثمان بود. عثمان، در پی شکایت مردم کوفه از شراب خوردن ولید بن عقبة، که والی او در کوفه بود، وی را از حکومت کوفه عزل و سعید بن عاص را به حکومت کوفه فرستاد. سعید هنگامی که به کوفه رسید، جوانی نازپرورده بود که هیچ سابقه در دین نداشت و گفت: من به منبر نخواهم رفت تا آن را بشویند. چون ولید مست و نجس بود. دستور داده شد منبر را شستند. آن گاه او به منبر رفت و برای مردم کوفه خطبه خواند و مردم کوفه را به ستیزه گری و دشمنی متهم کرد و گفت: این منطقه سواد (عراق) بوستانی است که به چند غلام قریش تعلق دارد. مردم کوفه از او عصبانی شده و به عثمان شکایت بردند. سعید یک بار در کوفه در شب عید فطر گفت: چه کسی از شما هلال ماه شوال را دیده است؟ حاضران گفتند: ما ندیده ایم. هاشم بن عتبه بن ابی وقاص گفت: من هلال را دیده ام. سعید بن عاص گفت: با همین یک چشم کورت فقط تو آن را دیدی؟ هاشم گفت: در مورد چشم کورم مرا سرزنش می کنی و حال آن که این چشم من در راه خدا کور شده است. چشم هاشم در جنگ یرموک کور شده بود. فردای آن روز هاشم در خانه اش روزه خود را گشود و مردم در حضورش نهار خوردند و چون این خبر به اطلاع سعید رسید کسانی را فرستاد که او را تازیانه زدند و خانه اش را به آتش کشیدند.
قیام مردم کوفه
...
wikifeqh: سعید_بن_عاص_بن_سعید