سعترباز. [ س َ ت َ ] ( نف مرکب ) زنی را گویند که چرمینه بندد و با زن دیگر مجامعت کند و آن چرمی است که بصورت و هیأت آلت تناسل دوخته اند. ( برهان ). زن سحاقیه یا طبق زن و چون این قسم زنان چرمینه نیز می بندند بمجاز به معنی زنی که چرمینه بندد و با زن دیگر جماع کند استعمال یافته. و این عمل را سعتری کردن خوانند و حق آن است که سعتر در اصل به معنی امر مذکور است چنانکه لفظ سعترباز بر آن دلالت دارد و چون عین درفارسی نیامده شاید که زبان دیگر باشد. ( آنندراج ). سعترباز را ندانستم از کجا آورده و در اصل چه بوده که بدینگونه تحریف شده و مطلقا در نظم و نثر فارسی من تاکنون بکلمه سعترباز برنخورده ام. ( نفیسی. درباره چند لغت فارسی ، یادنامه پورداود ج 1 ص 228 ). باید دانست که سعتری به معنی نزدیک بقول مؤلف در نظم فارسی آمده. رجوع کنید به سعتری. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). || بمجاز شوخ و بدکار. ( غیاث ). زن شوخ. ( دهار ). مرد شوخ و بی باک و جوانمرد و دلاور و در این معنی به صاد بیشتر است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - زنی که چرمینه بندد و با زن دیگر مجامعت کند . ۲ - بی باک دلاور . زنی را گویند که چرمینه بندد و با زن دیگر مجامعت کند و آن چرمی است که بصورت هیات آلت تناسل دوخته اند .