[ویکی فقه] اندیشه یونانی پس از دوره قهرمانی، دیدگاهی را در اخلاق به وجود آورد که مفهوم سعادت و مسیر وصول به آن دغدغه اصلی اش بود این نظریه «سعادت گرایی» نام گرفت. (این نظریه به این نام، در مطالعات اخلاقی اخیر مصطلح شده و گرنه آنان از نظریه ای به نام نظریه سعادت گرایی نام نبرده اند.)
بر اساس این نظریه، غایت نهایی اخلاق و احکام اخلاقی، وصول به «سعادت و کمال» است. در نتیجه «از نظر سعادت گرایان منشا ارزش های اخلاقی، و ریشه همه فضایل و رذایل اخلاقی در سعادت و کمال نهفته است.» سقراط و بعد از او افلاطون و به شکل کاملترش ارسطو کسانی بودند که این نظریه را مطرح کردند. به دلیل نقش برجسته این سه تن در این نظریه، در مقاله حاضر به طرح اندیشه های آن ها می پردازیم. موضوعات مشترک مورد بحث در هر سه شخصیت، سعادت و عناصر آن و فضیلت اخلاقی و مباحث مربوط به آن می باشد.
سعادت گرایی سقراط
اندیشه سقراط درباره اخلاق به شکل منظم و در منبع واحدی موجود نیست. سقراط در جریان میدان داری سوفسطاییان که فن استدلال و بلاغت کلامی را برای پیشبرد مقاصد خویش به کار می بردند و با معیار دانستن انسان در همه چیز (این سخن که انسان معیار همه چیزاست، منسوب به پروناگوراس از سوفسطاییان یونانی است.) منکر واقعیت های خارجی بودند؛ با طرح سوالاتی در باب خیر، سعادت و فضیلت، به دنبال یافتن حقیقت بود. او در فیلبس خوب را کامل تر از همه چیز می شمارد. در کریتون نیز به برتری روح نسبت به جسم استدلال می کند. هم او در فیلبس اعتدال و هماهنگی نفس را با ارزش ترین چیز می شمارد. در گرگیاس با پیش کشیدن این مساله که در حرف مختلف ایجاد نظم میان اجزا موجب پدید آمدن اثری زیبا می شوند، می پرسد: آیا در روح نیز چنین مکانیسمی وجود دارد؟ او به این نتیجه می رسد که برای ایجاد تعادل باید روحی را که به بیماری نادانی و ناپرهیزگاری و لگام گسیختگی مبتلا شده است از برآوردن هوسها و آرزوهایش باز داشت.
← تفاوت لذت و خوبی
آن چه نزد افلاطون مهم است رسیدن مراتب شناسایی به مرحله مثل است و اندیشه عقلانی و حکمت نقش به سزایی در این میان دارند. در میان مثل نیز شناخت مثال خیر که دیگر مثل، وجود خویش را وامدار آنند هدف اصلی است. وصول به مثال خیر در واقع رسیدن به غایت نهایی و کمال انسانی است و خیر اعلی دست یابی به مثال خیر است. اما مثال خیر چگونه حاصل می آید؟ راه وصول به آن ارتباط مستقیم با فضایل اخلاقی دارد. فضایل اخلاقی در دستگاهی که افلاطون از نفس انسانی ترسیم می کند شکل می گیرند.
← مسئله اساسی در اندیشه افلاطون
...
بر اساس این نظریه، غایت نهایی اخلاق و احکام اخلاقی، وصول به «سعادت و کمال» است. در نتیجه «از نظر سعادت گرایان منشا ارزش های اخلاقی، و ریشه همه فضایل و رذایل اخلاقی در سعادت و کمال نهفته است.» سقراط و بعد از او افلاطون و به شکل کاملترش ارسطو کسانی بودند که این نظریه را مطرح کردند. به دلیل نقش برجسته این سه تن در این نظریه، در مقاله حاضر به طرح اندیشه های آن ها می پردازیم. موضوعات مشترک مورد بحث در هر سه شخصیت، سعادت و عناصر آن و فضیلت اخلاقی و مباحث مربوط به آن می باشد.
سعادت گرایی سقراط
اندیشه سقراط درباره اخلاق به شکل منظم و در منبع واحدی موجود نیست. سقراط در جریان میدان داری سوفسطاییان که فن استدلال و بلاغت کلامی را برای پیشبرد مقاصد خویش به کار می بردند و با معیار دانستن انسان در همه چیز (این سخن که انسان معیار همه چیزاست، منسوب به پروناگوراس از سوفسطاییان یونانی است.) منکر واقعیت های خارجی بودند؛ با طرح سوالاتی در باب خیر، سعادت و فضیلت، به دنبال یافتن حقیقت بود. او در فیلبس خوب را کامل تر از همه چیز می شمارد. در کریتون نیز به برتری روح نسبت به جسم استدلال می کند. هم او در فیلبس اعتدال و هماهنگی نفس را با ارزش ترین چیز می شمارد. در گرگیاس با پیش کشیدن این مساله که در حرف مختلف ایجاد نظم میان اجزا موجب پدید آمدن اثری زیبا می شوند، می پرسد: آیا در روح نیز چنین مکانیسمی وجود دارد؟ او به این نتیجه می رسد که برای ایجاد تعادل باید روحی را که به بیماری نادانی و ناپرهیزگاری و لگام گسیختگی مبتلا شده است از برآوردن هوسها و آرزوهایش باز داشت.
← تفاوت لذت و خوبی
آن چه نزد افلاطون مهم است رسیدن مراتب شناسایی به مرحله مثل است و اندیشه عقلانی و حکمت نقش به سزایی در این میان دارند. در میان مثل نیز شناخت مثال خیر که دیگر مثل، وجود خویش را وامدار آنند هدف اصلی است. وصول به مثال خیر در واقع رسیدن به غایت نهایی و کمال انسانی است و خیر اعلی دست یابی به مثال خیر است. اما مثال خیر چگونه حاصل می آید؟ راه وصول به آن ارتباط مستقیم با فضایل اخلاقی دارد. فضایل اخلاقی در دستگاهی که افلاطون از نفس انسانی ترسیم می کند شکل می گیرند.
← مسئله اساسی در اندیشه افلاطون
...
wikifeqh: سعادت_گرایی