سعات

لغت نامه دهخدا

سعات. [ س ُ ] ( ع اِ ) سعاة. ج ِ ساعی : امیر ارغون خود به اردوی پادشاه جهان رسید و در مقدمه جماعتی از نمامان و سعات آنجا بودند. ( جهانگشای جوینی ). رجوع به ساعی شود.

فرهنگ فارسی

جمع ساعی
۱ - سعی کننده کوشنده کوشا . ۲ - دونده شتابنده . ۳ - سخن چین غماز . ۴ - فراهم آورنده زکات عامل صدقات . ۵ - مهتر جهودان جمع سعات .

فرهنگ عمید

سخن چینان.

پیشنهاد کاربران

بپرس