سطخر. [ س ِ طَ ] ( اِخ ) ستخر. استخر. اسطخر. اصطخر. صطخر. صطرخ : که بر آستان بوسی بارگاه ز تخت سطخر آمدم نزد شاه.نظامی.رجوع به هریک از کلمات فوق شود.