سست مهر. [ س ُ م ِ ] ( ص مرکب ) آنکه دارای مهر و محبت اندکی باشد. ( ناظم الاطباء ). بی وفا. بی محبت.که باندک تغییر حال دل از محبت برگیرد : چو بیچاره شد پیشش آورد مهد که ای سست مهر فراموش عهد.
سعدی.
دلبر سست مهر سخت جفا صاحب دوست رای دشمن خوی.
سعدی.
عروس ملک نکوروی دختریست ولیک وفا نمیکند این سست مهر با داماد.
سعدی.
فرهنگ فارسی
بی وفا . بی محبت . که باندک تغییر حال از محبت بر گیرد .