دیکشنری
مترجم
بپرس
سست خیز
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
سست خیز. [ س ُ ] ( نف مرکب ) تنبل. کند. کاهل :
در عالم اگر چه سست خیزیم
در کوچگه رحیل تیزیم.
نظامی.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک