سست تن. [س ُ ت َ ] ( ص مرکب ) بی حال. بی رمق. بی جان : تشنگی بادیه برده بلب دجله فتادسست تن مانده و از سست تنی سخت غمی.خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 928 ).